همراه شما هستیم از رهبر کوچک من بخش اطلاعات عمومی این قسمت کلماتی که با حرف "و" شروع می شوند
راهنمای حل جدول - کلماتی که با حرف "و" شروع می شوند
وابسته نظامی (اتاشه)
واپس (عقب- دنبال- پی)
واپسین (آخرین)
وات (پوستین)
واترپروف (رطوبت ناپذیر)
واتگر (سخنور- شاعر- قصه گو- پوستین دوز- وتگر- افسانه گو)
واثق (اطمینان کننده- اعتماد دارنده- محکم- استوار)
واجار (بازار-سوق)
واجب (بایا- لازم- ضروری- بایست - وایا)
واجبی(وظیفه- مستمری)
واجد (دارنده- یابنده)
واحد (یک- یکی-یکتا)
واحد آتش توپخانه (آتشبار)
واحد الماس (قیراط)
واحد اندازه گیری زاویه ( رادیان )
واحد اندازه گیری صدا (دسیبل)
واحد اندازه گیری صوت ( بل)
واحد اندازه گیری معادل 75 گرم ( سیر )
واحد بار الکتریکی (کولن)
واحد بین المللی فرکانس (هرتز)
واحد تحصیلی (ترم)
واحد تزریقات (سی سی)
واحد تک یاخته گیاهی (هاگ)
واحد تلفن (پالس)
واحد تنیس (ست)
واحد پتانسیل (ولت)
واحد پول آلبانی (لک)
واحد پول ارمنستان ( درام )
واحد پول اوگاندا (شیلینگ)
واحد پول ایسلند (کرونا)
واحد پول بنگلادش ( تاکا )
واحد پول پرتغال (اسکودو)
واحد پول تایلند (بات)
واحد پول ترکیه (لیره)
واحد پول سابق اسپانیا ( پزوتا )
واحد پول عهد ساسانیان (درم)
واحد پول غنا (سدی)
واحد پول کامبیا (دالاسی)
واحد پول گواتمالا (کولون)
واحد پول لتونی ( لاتس )
واحد پول لسوتو (لوتی)
واحد پول مراکش (درهم)
واحد پول مغولستان ( توگریگ )
واحد پول نروژ (کرون)
واحد پول نیجریه ( نایرا )
واحد پول هلند (فلورن)
واحد پول یونان (دراخما)
واحد توان الکتریکی (وات)
{{واحدهای شمارش}}
واحد جوز (جوزه)
واحد زلزله (ریشتر)
واحد سرعت هواپیما (ماخ)
واحد سطح (ار- ریب)
واحد سنجش حجم مایعات ( لیتر )
واحد سنجش زاویه (رادیان)
واحد شمارش دارو (دز)
واحد شمارش درخت خرما (نفر)
واحد شمارش مایعات، چای، قهوه، شیر و غیره: (استکان)
واحد شمارش درخت، چوب، تیر، سنبه: (اصله)
واحد شمارش حبوبات انباشته شده (مثل یک انبار گندم)، کالا: (انبار)
واحد شمارش خانه، مِلک، چادر، ساختمان از قبیل دکان، حجره، رستوران، مسجد، فروشگاه، حمام، تصفیهخانه: (باب)
واحد شمارش وزن، نمونه (یک بار هندوانه، سه بار سبزی) : (بار)
واحد شمارش صندوق جواهر (یک بارخانه فیروزه): (بارخانه)
واحد شمارش بسته نقدینهها ،اشرفی،سکههای زر. (بدره)
واحد شمارش کاغذ، ورق. (برگ)
واحد شمارش خز، سنجاب، پوست بخارایی. (بطانه)
واحد شمارش نوشیدنیها، مشروب (بطری)
واحد شمارش حجم و وزن (یک بغل سبزی، یک بغل آجیل و شیرینی) (بغل)
واحد شمارش نخ، بسته نخ، رخت، شال (بقچه)
واحد شمارش درخت بیتنه مانند گل و گیاهان زینتی (مثل یک بوته نعنا) (بته، بوته)
واحد شمارش کاغذ (بند)
واحد شمارش پرندههای شکاری (بهله در اصل به معنی دستکشی است که بازدارها به دست میکنند.) (بَهله)
واحد شمارش ده، روستا (پاره)
واحد شمارش آبادی (پارچه)
واحد شمارش چلوکباب، غذا و مانند آن. (پُرس)
واحد شمارش مایعات و گاه چیزهای دیگر. (پیمانه)
واحد شمارش اکثر چیزها، مطلق اشیاء شمارشی مانند«پنج تا اتاق»،مطلق عدد مانند "سه تاً. (تا)
واحد شمارش مو (تار)
واحد شمارش افعی، مارهای سمی (تازیانه)
واحد شمارش فرش،قالی،گلیم،زیلو،پتو،جاجیم,پارچه،لحاف،تشک،لوح، برات. (تخته)
واحد شمارش انسان (تَن)
واحد شمارش واحد وزن (تُن)
و احد شمارش پارچه. (بیست متر پارچه بستهبندیشده لباس را یک توپ میگویند) (توپ)
احد شمارش شیشه، شراب (جام)
واحد شمارش کفش، جوراب (جفت)
واحد شمارش مساحت برای زمین و ملک. (جریب)
واحد شمارش کتاب، مجله (جلد)
واحد شمارش فیلم عکاسی، لاستیک، مار (حلقه)
واحد شمارش تخم مرغ (دانه)
واحد شمارش قاشق و چنگال، رختخواب (دست)
واحد شمارش ماشینآلات، خودرو، آپارتمان (دستگاه)
واحد شمارش گوسفند، گاو (راًس)
واحد شمارش قنات، چشمه (رشته)
واحد شمارش فیل (زنجیر)
واحد شمارش قطار (رام)
واحد شمارش گُل، آهنآلات (شاخه)
واحد شمارش در، پنجره (عدد)
واحد شمارش پنبه (عدل)
واحد شمارش هواپیما، ناو، خودروهای نظامی (فروند)
واحد شمارش پرونده،برات،چک،سفته،فیش بانکی،گواهینامه، جواز،وام،مِلک،لایحه،جرم،قتل،سرقت،حادثهٔ رانندگی (فقره)
واحد شمارش صابون (قالب)
واحد شمارش تفنگ (قبضه)
واحد شمارش نان (قرص)
واحد شمارش عکس، شعر، فرش ، زمین (قطعه)
واحد شمارش پلنگ، یوزپلنگ، سگ (قلاده)
واحد شمارش تمبر (قطعه)
واحد شمارش سیگار (نخ)
واحد شمارش انسان، شتر، درخت خرما (نفر)
واحد شمارش حمام، آپارتمان، منزل مسکونی (واحد)
واحد شمارش کالایی که به مقیاس معین بسته بندی میشوند (بار)
واحد شمارش کاغذهای جلدنشده (برگ)
واحد شمارش یک دسته کاغذومقوابه مقدارمعین (بند)
واحد شمارش قالی، پتووفرش (تخته)
واحد شمارش پارچه ندوخته (توپ)
واحد شمارش فشنگ (تیر)
واحد شمارش لباس دوخته (ثوب)
واحد شمارش شیشه پنجره، آیینه (جام)
واحد شمارش کفش، جوراب، دستکش (جفت)
واحد شمارش کتاب (جلد)
واحد شمارش قرقره، دکمه، مداد (جین)
واحد شمارش قند، آب نبات، قرص (حب)
واحد شمارش اشیائ گرد، چاه (حلقه)
واحد شمارش گردو، مدادودیگراشیاءقابل شمارش (دانه)
واحد شمارش ماشین آلات، رادیو، تلویزیون و... (دستگاه)
واحد شمارش گل وگیاه (دسته)
واحد شمارش بسته دوازده تایی(کمربند،گردنبند)،قنات (دوجین)
واحد شمارش دکان ومغازهک (دهنه)
واحد شمارش گاو، گوسفند، گله، افرادخانواده (سر)
واحد شمارش انواع پول فلزی (سکه)
واحد شمارش لامپ وشمع ونظایرآن (شعله)
واحد شمارش ظروف مایعات. (شیشه)
واحد شمارش پارچه، شال، شال گردن (طاقه)
واحد شمارش نامه، پاکت وسندهای دیگر (طغرا)
واحد شمارش پرندگان،درب،پنجره ودیگراشیاءقابل شمارش (عدد)
واحد شمارش دستههای بزرگ کالا،پنبه، پارچه وکاغذ (عدل)
واحد شمارش توپ و تانک و وسایل سنگین چرخ دار (عراده)
واحد شمارش گردو (فال)
واحد شمارش وسایل نقلیهٔ هوایی ودریایی (فروند)
واحد شمارش گواهینامه، اسنادپرداختی(چک وسفته) (فقره)
واحد شمارش ازچاقوتامسسل (قبضه)
واحد شمارش بندکفش، مدادولوازم تحریر (قراسه)
واحد شمارش اشک، خون، جوهر و بعضی مایعات دیگر (قطره)
واحد شمارش جانوران وحشی (قلاده)
واحد شمارش زمین وپارچه(واحدشمارش یکدست لباس کامل) (قواره)
واحد شمارش دستههای مختلف جانوران (گله)
واحد شمارش اشیاء استوانهای شکل وخمیری شکل مانندماتیک وخمیردندان (لوله)
واحد شمارش مینیاتورهای دستنویسهای قدیمی (مجلس)
واحد شمارش کتاب و روزنامه و مجله (نسخه)
واحد طول (متر)
واحد طول سنتی (وجب)
واحد ظرفیت خازن (فاراد)
واحد فشار (اتمسفر)
واحد کار (ژول)
واحد کمان و زاویه (رادیان)
واحد کوچکی در وزن ( اونس )
واحد مایعات (لیتر)
واحد مسافت (فرسخ)
واحد والیبال (گیم)
واحد وزن روسیه (پوت)
واحد وزن قدیمی (درخمی- تسو)
واحد وزن قدیمی ( رطل )
واحدی برای اندازه گیری طول معادل 91 سانتی متر (یارد)
واحدی در ارتش (هنگ)
واحدی در طول (اینچ)
واحدی در طول ( پا )
واحدی در وزن (اونس)
واحه (آبادی کوچک در صحرا-زمین دارای آب و علف در بیابان)
واخواست (بازخواست- ایراد- اعتراض- واخواهی)
وادی (دره- رودخانه- گشادی)
وادیج (چوب بست که تاک انگور را روی آن می بندند)
وار (پسوند شباهت و مثل و مانند)
وارسته (رها - آزاد- بی قید)
وارو (پشتک- واژگون)
واریس (تورم ورید)
واژه (لغت - کلمه)
واژه نامه (لغت نامه- فرهنگ لغت)
واسطه ( دلال )
واسطه حل اختلاف (پادرمیانی)
واشک (قرقی- هیلا- باشه)
واشامه (چارقد- روسری- شامه)
واشی (سخن چین- نمام)
واضع آلمانی کمونیسم جدید (کارل مارکس)
واضع تئوری بنیاد انواع (داروین)
واضع مذهب تائوتی در چین (لائوتسه)
وافر (فراوان- بسیار- افزون)
وافی (وفا کننده- تمام - کامل)
واقعه (رویداد- رخ داد)
واقف (ایستاده- وقف کننده- داننده- آگاه)
واقع گرایی ( رئالیسم )
واقی یا واقی (پرنده ای از نوع مرغابی)
واکس رشتی ( ماز)
واکسن (مایه)
واکسیل (رشته نخی یا ابریشمی که افسران روی دوش و سینه آویزان می کردند)
واکسیناسیون (تلقیح- مایه کوبی)
واگذاری کاری به کسی (تفویض- توکیل)
واگن - واگون (اطاق راه آهن)
وال (بالن- نوعی پارچه ابریشمی)
واله (شیفته - اندوهناک- سرگشته)
والی (فرمانروا- حاکم)
وام (قرض- ابام- دین)
وام دار (قرض دار- بدهکار)
وام دهنده (داین)
وامق (دوست- عاشق- نام عاشق عذرا)
وانیل (گیاهی خزنده دارای ساقه دراز)
واهب (بخشنده - عطا کننده)
واهمه (هول- ترس- خوف)
واهی (پوچی)
وایا (بایا- بایسته- ضرورت- حاجت- مراد)
وبا (کلرا)
وبال (سختی- عذاب)
وب سایت (تارنما)
وت (بانگ قمری)
وتد (میخ)
وتر (زه کمان- زه)
وتو (مخالفت- امتناع)
وثوق (استواری- اعتماد- اطمینان)
وج (سوسن زرد)
وجب (فاصله میان انگشت کوچک و بزرگ)
وجد (شور - شوق- خوشی- شیفتگی)
وجود (هستی)
وجه (روی- صورت- گونه-قصد- نیت)
وجه تسمیه باکو (بادکوبه)
وحشت آور (مدهش)
وحشی (دد)
وحید (تنها- یکتا)
وخیم (سخت - دشوار- سنگین - ناگوار)
ود (دوستی- محبت)
وردنه ( نورد )
ودیعه (امانت- سپرده)
ور (پرگویی)
وراج (پرحرف- روده دراز- حراف)
وراء (عقب - پس - پشت)
وراق (کاغذ فروش- نویسنده- کتاب نویس)
ورام (پاره سنگ ترازو)
ورتاج (آفتاب گردان)
ورت (برهنه - لخت)
ورتیج (بلدرچین)
ورجاوند (بلند پایه- ارجمند)
ورد (گل- گل سرخ- ذکر- دعا)
وردان (زگیل)
وردک (جهاز عروس)
وردنه (شوبک- نورد)
ورزش آبی (شنا)
ورزش با توپ بیضی (رگبی)
ورزش تک رقمی (دو)
ورزش راجر فدرر سوییسی ( تنیس )
ورزش شمشیر بازی (اسکریم)
ورزشگاهی در اسپانیا ( نیوکمپ )
ورزشگاهی در هند و محل مسابقات مقدماتی جام آسیا در سال1960 (ارناکولام)
ورزشگاه باشگاه بایر لورکوزن (بای آرنا)
ورزشی (اسپورت)
ورس (ریسمان- برس- چوبی که در بینی شتر می کنند)
ورش( فاخته و قمری )
ورشکست (بانکروت)
ورطه (منجلاب- گرداب)
ورع (پرهیزکاری)
ورقا (کبوتر ماده- فاخته)
ورق کاغذ ( لت )
ورک (استخوان ران - کفل)
ورک ( خار بیابانی )
ورکاک (کرکس- مرغ مردار خوار)
ورل (سوسمار استرالیایی)
ورم (آماس)
ورم حجاب حاجز (برسام)
ورم خودمانی (پف)
ورم ریه (برنشیت)
ورم سینه (برسام)
ورید (شاهرگ- سیاهرگ- رگ گردن)
وریز (صمغ)
وزر (گناه- بزه- بارگران)
وزش باد (هبوب)
وزغ (غوک- وک)
وزن (سنگینی)
وزنه (سنگ ترازو- ورام)
ورید (سیاه رگ- شاهرگ)
وزیدن باد (هبوب- هب)
وزیر افراسیاب (ویسه)
وزیر انوشیروان (بزرگمهر)
وزیر ایرانی زمان عباسیان ( حسن ابن سهل )
وزیر با تدبیر عضدالدوله دیلمی (صاحب بن عباد)
وزیر سلطان محمود غزنوی (حسن کوزیری)
وزیر شطرنج (فرزین)
وزیر فرعون (هامان)
وزیر ملک شاه سلجوقی ( خواجه نظام الملک )
وزین (سنگین- گران- متین- باوقار)
وسام (نشان- مدال)
وسایل سفر (بندیل)
وسایل مورد نیاز (ضروریات)
وسایل نوزاد (سیسمونی)
وسد (مرجان- بسد)
وسط (میان- بین)
وسق (بار شتر- اندازه شصت صاع)
وسم (داغ کردن- علامت گذاشتن- نشان کردن)
وسن (نیاز- حاجت)
وسنی (هوو- آموسنی)
وسه (چوبدستی)
وسیع ترین جزیره قاره افریقا (ماداگاسکار)
وسیع ترین جزیره جهان (گرینلند)
وسیله احتیاطی (یدک)
وسیله ای در اتومبیل (ریوستا)
وسیله ای در چرخ نخ ریسی (دوک)
وسیله ای در خیاطی (قرقره- ماکو- ماسوره - دوک)
وسیله ای در ژیمناستیک (خرک)
وسیله ای در شبکه رایانه ای (هاب)
وسیله ای در صحافی ( قید )
وسیله ای در ورزش باستانی (میل)
وسیله ای شانه مانند در قالیبافی ( کلوزار)
وسیله ای که برای کوک کردن سازها بکار می رود ( دیاپازن )
وسیله بازی دختران (عروسک)
وسیله برنج کوبی ( پادنگ )
وسیله بنایی (ماله)
وسیله پرتاب سلاح دریایی ( اژدرافکن )
وسیله پرواز (بال)
وسیله تراز کردن ( شاقول )
وسیله تعیین سطح آب ( آب تراز )
وسیله ذخیره کردن الکتریسیته ساکن ( خازن )
وسیله رگ زنی (نیشتر- ادر)
وسیله سنجش هواپیما در صنعت هواپیمایی (آلتی متر)
وسیله غله افشانی (هید)
وسیله کنده کاری ( اسکنه )
وسیله نقلیه (مرکب)
وسیله نقلیه دریا و خشکی ( هاور کرافت )
وش (غوزه پنبه- خوش- نیکو)
وشک (صمغ)
وشم (بلدرچین)
وشن (برف- باران)
وشینه (جوشن- زره)
وصال (پیوستن- رسیدن)
وصایت (اندرز- نصیحت- پند- سفارش)
وصلت (پیوند)
وصله (پینه)
وصیت کردن (ایلا)
وضعیت دشوار ( وا نفسا )
وضعیت ماه در سه شب آخر ماه های قمری (محاق)
وطواط (خفاش- شب پره)
وعاء (ظرف- خنور)
وغ (بانگ وزغ)
وغست (ظاهر- آشکار)
وفی (وفا کننده- وفاداری)
وقاحت (بی شرمی- بی حیایی- بی ادبی)
وقار (هون- متانت- بردباری- سنگینی- بزرگواری- وقر)
وقت و هنگام (اوان)
وقت و هنگام کار (میقات)
وقح (بی شرم)
وکیل (نماینده)
وکیل دادکستری (آوکا)
ول (لجام گسیخته- رها- یله- آزاد- ولو)
ولایت و ناحیه (لکا)
ولایتی در افغانستان (تخار- بامیان- پروان)
ولج (کرک- بلدرچین- ورتیج- جوجه عقاب- راه ریگستان)
ولد (فرزند)
ولرم (نیمه گرم)
ولع (حریص شدن)
ولگرد (دله- هرزه- بیکاره)
ولید (کودک- نوزاد- بنده- مولود)
ولیکن (اما)
ون (درخت زبان گنجشک)
ونانه (نان کلفت- نان گرده)
وندیداد (قسمتی از کتاب اوستا)
ونگ (تهی - خالی- تهی دست-درویش- مفلس)
ونوس (زهره- ناهید- رب النوع عشق در نزد یونانی ها)
وهاب (بخشنده)
وهاج (درخشنده- فروزان)
وهم (گمان- خیال)
وهم شده (موهوم)
وهن اور (اهانت امیز)
وی (مقدار- اندازه)
ویار (حالت زن آبستن - آرزوانه)
ویار کردن (تاسیدن)
ویتامین (وانک)
ویتامین انعقاد خون (کا)
ویتامین جدولی (کا)
ویتامین A (رتینول)
ویتامین ب کمپلکس (نیاسین)
ویتامین ث ( اسید اسکوربیک )
ویترین (جعبه آیینه- قفسه شیشه ای)
ویتنام قدیم (انام)
وید - ویدا (کم- اندک)
ویر (حافظه- فهم- ادراک- هوش)
ویرا (باهوش- یادگیرنده)
ویران (یبات- بایر- خراب- منهدم)
ویران کردن (هدم)
ویرایش شده ( ویراست )
ویرگول (کاما)
ویزیت (بازدید- ملاقات- عیادت)
ویزیتور (بازاریاب)
ویژه (خالص- خاص- مخصوص)
ویژه سازی (تخصیص)
ویس (فقر- درویشی)
ویل (فتح - ظفر- پیروزی- هلاک- مصیبت)
ویل (چاه جهنمی)
ویلا (خانه ییلاقی- کاخ ییلاقی)
ویلان (سرگردان- آشفته-گمراه- در بدر)
ویم (گل- کاهگل)
http://www.bedanimm.loxblog.com
نام |
|
معنی |
|
لاتین |
واحد |
|
يگانه، يكتا، جزئي از گل، مفرد |
|
vahed |
وارتان |
|
بردان، نام پسر بلاش اول پادشاه اشكاني |
|
vartan |
وارث |
|
ميراث خوار، از صفات الهي |
|
vares |
وارسته |
|
رهاشده، آزاده، حر |
|
varaste |
واروژ |
|
از اسامي مردان |
|
varuz |
وازگن |
|
از اسامي مردان |
|
vazgen |
واسپور |
|
پسر طايفه، لقب نجبا و شاهزادگان اشكاني و ساساني، واسپوهر |
|
vaspur |
واسط |
|
ميانجي، نشيننده ميان قوم |
|
vaset |
واسع |
|
گسترنده، وسيع، فراخ |
|
vase |
واصف |
|
وصف كننده، ستاينده |
|
vasef |
وافي |
|
وفا كننده به عهد، كافي، لايق، كامل |
|
vafi |
والا |
|
بلند، مرتفع، ارجمند، باقدر و مرتبه، شريف، مشهور |
|
vala |
واله |
|
بسيار اندوهگين، سرگسته از عشق، شيفته |
|
vale |
وامق |
|
دوست، عاشق، لحني در موسيقي قديم، از اصطلاحات بازي نرد، نام عاشق عذرا |
|
vamaq |
وانيا |
|
هديه با شكوه خدا |
|
vaniya |
وانيك |
|
وانيا |
|
vanik |
واهب |
|
بخشنده، عطاكننده، جوانمرد |
|
vaheb |
واهبه |
|
مونث واهب |
|
vahebe |
وايه |
|
آبشار |
|
vaye |
وثوق |
|
اطمينان داشتن به كسي، اعتماد |
|
vosuq |
واحد |
|
يگانه، يكتا، جزئي از گل، مفرد |
|
vahed |
وارتان |
|
بردان، نام پسر بلاش اول پادشاه اشكاني |
|
vartan |
وارث |
|
ميراث خوار، از صفات الهي |
|
vares |
وارسته |
|
رهاشده، آزاده، حر |
|
varaste |
واروژ |
|
از اسامي مردان |
|
varuz |
وازگن |
|
از اسامي مردان |
|
vazgen |
واسپور |
|
پسر طايفه، لقب نجبا و شاهزادگان اشكاني و ساساني، واسپوهر |
|
vaspur |
واسط |
|
ميانجي، نشيننده ميان قوم |
|
vaset |
واسع |
|
گسترنده، وسيع، فراخ |
|
vase |
واصف |
|
وصف كننده، ستاينده |
|
vasef |
وافي |
|
وفا كننده به عهد، كافي، لايق، كامل |
|
vafi |
والا |
|
بلند، مرتفع، ارجمند، باقدر و مرتبه، شريف، مشهور |
|
vala |
واله |
|
بسيار اندوهگين، سرگسته از عشق، شيفته |
|
vale |
وامق |
|
دوست، عاشق، لحني در موسيقي قديم، از اصطلاحات بازي نرد، نام عاشق عذرا |
|
vamaq |
وانيا |
|
هديه با شكوه خدا |
|
vaniya |
وانيك |
|
وانيا |
|
vanik |
واهب |
|
بخشنده، عطاكننده، جوانمرد |
|
vaheb |
واهبه |
|
مونث واهب |
|
vahebe |
وايه |
|
آبشار |
|
vaye |
وثوق |
|
اطمينان داشتن به كسي، اعتماد |
|
vosuq |
وجاهت |
|
صاحب جاه و مقام، زيبا بودن، قشنگي |
|
vajahat |
وجديه |
|
مونث وجدي، زن خوشحال و شادمان |
|
vajdiye |
وجيه |
|
با وجاهت، صاحب جاه و مقام، زيبا |
|
vajih |
وجيه الدين |
|
صاحب مقام در دين |
|
vajihaddin |
وجيهه |
|
مونث وجيه، زن خوبرو، داراي قدر و جاه |
|
vajihe |
وحيد |
|
تنها، منفرد، يگانه |
|
vahid |
وحيده |
|
مونث وحيد، زن بي همتا و يگانه |
|
vahide |
وخشور |
|
پيامبر، رسول، لقب زردشت پيامبر |
|
vaxsur |
ودا |
|
علم، دانش، كتاب مقدس هندوان |
|
veda |
وداد |
|
دوست داشتني، دوستي و محبت |
|
vedad |
ودود |
|
بسيار مهربان و دوست داشتني، دوست، محبوب |
|
vadud |
وديعه |
|
سپرده امانت |
|
vadie |
ورتاج |
|
گل سرخ رنگي كه هميشه رو به آفتاب است |
|
vartaj |
ورجاوند |
|
ارجمند، برازنده، داراي فر ايزدي، بلند پايه |
|
varjavand |
وردا |
|
گل سرخ، به معني مريد و شاگرد |
|
varda |
وردگيس |
|
داراي گيسواني معطر |
|
vardgis |
وردنوش |
|
گل جاويد، گل شاد و شيرين و خوش منظره |
|
vardnus |
وردنوش |
|
گل جاويد، گل شاد و شيرين و خوش منظره |
|
vardnus |
ورده |
|
زني كه مانند گل سرخ است |
|
varda |
ورزنده |
|
كوشنده، كاري، ممارست كننده |
|
varzande |
ورزيده |
|
تمرين كرده، كوشيده، زراعت كرده |
|
varzide |
ورژ |
|
انتقام، از اعلام مردان |
|
verez |
ورژينا |
|
پاك، باكره |
|
verzina |
ورشان |
|
نوعي از كبوتر صحرايي تيره رنگ داراي دم سفيد، قمري |
|
varsan |
ورقاء |
|
كبوتر چاهي، فاخته |
|
varqa |
ورقه |
|
گرامي، جوانمرد، نام مردي كه عاشق گلشاه بود در داستان ورقه و گلشاه |
|
varaqe |
ورنا |
|
جوان، خوب و نيك، برنا |
|
varna |
ورناك |
|
نام چشمه اي در كشمير |
|
varnak |
ورنوش |
|
نام روان سپهر قمر است |
|
varnus |
ورهرام |
|
بهرام، نام فرشته فتح و پيروزي كه مورد ستايش پادشاهان ساساني بود |
|
varharam |
وسام |
|
زيبارويان، خوبرويان |
|
vassam |
وسيم |
|
خوبروي، زيبارو |
|
vasim |
وسيمه |
|
زن خوبرو و زيبا |
|
vasime |
وشتي |
|
زيبايي، خوبي، نام زن خشايارشا |
|
vasti |
وشمگير |
|
گيرنده بلدرچين، نام پدر قابوس از پادشاهان آل زيار |
|
vosmgir |
وصال |
|
دوستي، پيوند دادن، ملاقات، رسيدن به هدف و معشوق |
|
vasal |
وفا |
|
به جاي آوردن عهدو پيمان، دوستي |
|
vafa |
وقار |
|
بردباري، متانت، سنگيني |
|
vaqar |
وكيل |
|
مباشر، كارگزار، نايب، جانشين |
|
vakil |
ولي |
|
دوست، صديق، خداوند، نگهبان |
|
valli |
ولي الله |
|
دوست خداوند |
|
valiyollah |
ولي مراد |
|
آنكه مراد او علي است |
|
valimorad |
وليد |
|
زاده، مولود، كودك |
|
valid |
وندا |
|
يافته، خواسته، خواهش |
|
vanda |
وندااميد |
|
آرزوي بازيافته |
|
vandaomid |
ونداد |
|
نام يكي از ملوك طبرستان كه عليه خليفه قيام كرد، اميد، آرزو |
|
vandad |
وندافر |
|
دارند فر و شكوه، اميد و آرزو |
|
vandafar |
ونوس |
|
ربه النوع زيبايي و عشق و شادي و اصالت در نزد روميها، زهره، ناهيد، آفروديت |
|
venus |
وهاب |
|
بسيار بخشنده. يكي از نامهاي خداوند |
|
vahab |
وهاج |
|
بسيار درخشان، فروزان |
|
vahhaj |
وهران |
|
بيمناك، خائف |
|
vahran |
وهرز |
|
نام يكي از سرداران انوشيروان كه به كمك سيف بي ذي يزن رفت |
|
vahraz |
وهمن |
|
بهمن، روز دوم از هر ماه خورشيدي |
|
vahman |
ويانا |
|
فرزانگي، دانايي |
|
veyana |
ويدا |
|
كم، اندك، يابنده، آموزنده، پيدا، هويدا، درد و رنج |
|
vida |
ويده |
|
يافته، آموخته |
|
vide |
ويدوش |
|
دانا، آگاه |
|
vidus |
ويرا |
|
يادگيرنده، باهوش |
|
vira |
ويره |
|
خيال، انديشه |
|
vire |
ويس |
|
فقر، مطلوب، خواسته |
|
vays |
ويس |
|
ده، طايفه، نام معشوقه رامين، دانش، معرفت |
|
vis |
ويستهم |
|
گشتهم، پهلوان دلير |
|
vistaham |
ويسمن |
|
خردمند، انديشه، دانا |
|
visman |
ويسه |
|
عقل و دانش، ويس معشوق رامين، نام پدر پيران وزير افراسياب |
|
vise |
ويشتاسب |
|
گشتاسب، دارنده اسبان فراوان |
|
veystasb |
ويكتور |
|
پيروزي يافتن، غلبه كردن، از اعلام مردان |
|
viktor |
وينا |
|
بينا، آگاه |
|
vina |
ويويان |
|
با روح زنده و جالب، از اعلام مردان |
|
viviyan |
https://rasekhoon.net/
رای دسترسی سریع شما عزیزان به لغات سخت جدولی تمامی لغات به ترتیب الفبا نوشته شده است
صفحه ( و )
=وابسته نظامی (اتاشه)
=واپس (عقب- دنبال- پی)
=واپسین (آخرین)
=وات (پوستین)
=واترپروف (رطوبت ناپذیر)
=واتگر (سخنور- شاعر- قصه گو- پوستین دوز- وتگر- افسانه گو)
=واثق (اطمینان کننده- اعتماد دارنده- محکم- استوار)
=واجار (بازار-سوق)
=واجب (بایا- لازم- ضروری- بایست - وایا)
=واجبی(وظیفه- مستمری)
=واجد (دارنده- یابنده)
=واحد (یک- یکی-یکتا)
=واحد آتش توپخانه (آتشبار)
=واحد الماس (قیراط)
=واحد اندازه گیری زاویه ( رادیان )
=واحد اندازه گیری صدا (دسیبل)
=واحد اندازه گیری صوت ( بل)
=واحد اندازه گیری معادل 75 گرم ( سیر )
=واحد بار الکتریکی (کولن)
=واحد بین المللی فرکانس (هرتز)
=واحد تحصیلی (ترم)
=واحد تزریقات (سی سی)
=واحد تک یاخته گیاهی (هاگ)
=واحد تلفن (پالس)
=واحد تنیس (ست)
=واحد پتانسیل (ولت)
=واحد پول آلبانی (لک)
=واحد پول ارمنستان ( درام )
=واحد پول اوگاندا (شیلینگ)
=واحد پول ایسلند (کرونا)
=واحد پول بنگلادش ( تاکا )
=واحد پول پرتغال (اسکودو)
=واحد پول تایلند (بات)
=واحد پول ترکیه (لیره)
=واحد پول سابق اسپانیا ( پزوتا )
=واحد پول عهد ساسانیان (درم)
=واحد پول غنا (سدی)
=واحد پول کامبیا (دالاسی)
=واحد پول گواتمالا (کولون)
=واحد پول لتونی ( لاتس )
=واحد پول لسوتو (لوتی)
=واحد پول مراکش (درهم)
=واحد پول مغولستان ( توگریگ )
=واحد پول نروژ (کرون)
=واحد پول نیجریه ( نایرا )
=واحد پول هلند (فلورن)
=واحد پول یونان (دراخما)
=واحد توان الکتریکی (وات)
{{واحدهای شمارش}}
=واحد جوز (جوزه)
=واحد زلزله (ریشتر)
=واحد سرعت هواپیما (ماخ)
=واحد سطح (ار- ریب)
=واحد سنجش حجم مایعات ( لیتر )
=واحد سنجش زاویه (رادیان)
=واحد شمارش دارو (دز)
=واحد شمارش درخت خرما (نفر)
= واحد شمارش مایعات، چای، قهوه، شیر و غیره: (استکان)
= واحد شمارش درخت، چوب، تیر، سنبه: (اصله)
=واحد شمارش حبوبات انباشته شده (مثل یک انبار گندم)، کالا: (انبار)
=واحد شمارش خانه، مِلک، چادر، ساختمان از قبیل دکان، حجره، رستوران، مسجد، فروشگاه، حمام، تصفیهخانه: (باب)
= واحد شمارش وزن، نمونه (یک بار هندوانه، سه بار سبزی) : (بار)
= واحد شمارش صندوق جواهر (یک بارخانه فیروزه): (بارخانه)
=واحد شمارش بسته نقدینهها ،اشرفی،سکههای زر. (بدره)
=واحد شمارش کاغذ، ورق. (برگ)
=واحد شمارش خز، سنجاب، پوست بخارایی. (بطانه)
=واحد شمارش نوشیدنیها، مشروب (بطری)
=واحد شمارش حجم و وزن (یک بغل سبزی، یک بغل آجیل و شیرینی) (بغل)
=واحد شمارش نخ، بسته نخ، رخت، شال (بقچه)
=واحد شمارش درخت بیتنه مانند گل و گیاهان زینتی (مثل یک بوته نعنا) (بته، بوته)
=واحد شمارش کاغذ (بند)
=واحد شمارش پرندههای شکاری (بهله در اصل به معنی دستکشی است که بازدارها به دست میکنند.) (بَهله)
=واحد شمارش ده، روستا (پاره)
=واحد شمارش آبادی (پارچه)
=واحد شمارش چلوکباب، غذا و مانند آن. (پُرس)
=واحد شمارش مایعات و گاه چیزهای دیگر. (پیمانه)
=واحد شمارش اکثر چیزها، مطلق اشیاء شمارشی مانند«پنج تا اتاق»،مطلق عدد مانند "سه تاً. (تا)
=واحد شمارش مو (تار)
= واحد شمارش افعی، مارهای سمی (تازیانه)
=واحد شمارش فرش،قالی،گلیم،زیلو،پتو،جاجیم,پارچه،لحاف،تشک،لوح، برات. (تخته)
=واحد شمارش انسان (تَن)
=واحد شمارش واحد وزن (تُن)
=و احد شمارش پارچه. (بیست متر پارچه بستهبندیشده لباس را یک توپ میگویند) (توپ) احد شمارش شیشه، شراب (جام)
=واحد شمارش کفش، جوراب (جفت)
= واحد شمارش مساحت برای زمین و ملک. (جریب)
=واحد شمارش کتاب، مجله (جلد)
=واحد شمارش فیلم عکاسی، لاستیک، مار (حلقه)
= واحد شمارش تخم مرغ (دانه)
=واحد شمارش قاشق و چنگال، رختخواب (دست)
=واحد شمارش ماشینآلات، خودرو، آپارتمان (دستگاه)
= واحد شمارش گوسفند، گاو (راًس)
=واحد شمارش قنات، چشمه (رشته)
=واحد شمارش فیل (زنجیر)
=واحد شمارش قطار (رام)
=واحد شمارش گُل، آهنآلات (شاخه)
=واحد شمارش در، پنجره (عدد)
=واحد شمارش پنبه (عدل)
=واحد شمارش هواپیما، ناو، خودروهای نظامی (فروند)
=واحد شمارش پرونده،برات،چک،سفته،فیش بانکی،گواهینامه، جواز،وام،مِلک،لایحه،جرم،قتل،سرقت،حادثهٔ رانندگی (فقره)
=واحد شمارش صابون (قالب)
=واحد شمارش تفنگ (قبضه)
=واحد شمارش نان (قرص)
= واحد شمارش عکس، شعر، فرش ، زمین (قطعه)
=واحد شمارش پلنگ، یوزپلنگ، سگ (قلاده)
=واحد شمارش تمبر (قطعه)
=واحد شمارش سیگار (نخ)
=واحد شمارش انسان، شتر، درخت خرما (نفر)
=واحد شمارش حمام، آپارتمان، منزل مسکونی (واحد)
=واحد شمارش کالایی که به مقیاس معین بسته بندی میشوند (بار)
= واحد شمارش کاغذهای جلدنشده (برگ)
= واحد شمارش یک دسته کاغذومقوابه مقدارمعین (بند)
= واحد شمارش قالی، پتووفرش (تخته)
= واحد شمارش پارچه ندوخته (توپ)
=واحد شمارش فشنگ (تیر)
= واحد شمارش لباس دوخته (ثوب)
= واحد شمارش شیشه پنجره، آیینه (جام)
= واحد شمارش کفش، جوراب، دستکش (جفت)
= واحد شمارش کتاب (جلد)
= واحد شمارش قرقره، دکمه، مداد (جین)
=واحد شمارش قند، آب نبات، قرص (حب)
= واحد شمارش اشیائ گرد، چاه (حلقه)
=واحد شمارش گردو، مدادودیگراشیاءقابل شمارش (دانه)
=واحد شمارش ماشین آلات، رادیو، تلویزیون و... (دستگاه)
= واحد شمارش گل وگیاه (دسته)
=واحد شمارش بسته دوازده تایی(کمربند،گردنبند)،قنات (دوجین)
=واحد شمارش دکان ومغازهک (دهنه)
= واحد شمارش گاو، گوسفند، گله، افرادخانواده (سر)
= واحد شمارش انواع پول فلزی (سکه)
= واحد شمارش لامپ وشمع ونظایرآن (شعله)
=واحد شمارش ظروف مایعات. (شیشه)
= واحد شمارش پارچه، شال، شال گردن (طاقه)
= واحد شمارش نامه، پاکت وسندهای دیگر (طغرا)
=واحد شمارش پرندگان،درب،پنجره ودیگراشیاءقابل شمارش (عدد)
=واحد شمارش دستههای بزرگ کالا،پنبه، پارچه وکاغذ (عدل)
=واحد شمارش توپ و تانک و وسایل سنگین چرخ دار (عراده)
= واحد شمارش گردو (فال)
= واحد شمارش وسایل نقلیهٔ هوایی ودریایی (فروند)
=واحد شمارش گواهینامه، اسنادپرداختی(چک وسفته) (فقره)
= واحد شمارش ازچاقوتامسسل (قبضه)
= واحد شمارش بندکفش، مدادولوازم تحریر (قراسه)
= واحد شمارش اشک، خون، جوهر و بعضی مایعات دیگر (قطره)
= واحد شمارش جانوران وحشی (قلاده)
= واحد شمارش زمین وپارچه(واحدشمارش یکدست لباس کامل) (قواره)
= واحد شمارش دستههای مختلف جانوران (گله)
= واحد شمارش اشیاء استوانهای شکل وخمیری شکل مانندماتیک وخمیردندان (لوله)
= واحد شمارش مینیاتورهای دستنویسهای قدیمی (مجلس)
=واحد شمارش کتاب و روزنامه و مجله (نسخه)
=واحد طول (متر)
=واحد طول سنتی (وجب)
=واحد ظرفیت خازن (فاراد)
=واحد فشار (اتمسفر)
=واحد کار (ژول)
=واحد کمان و زاویه (رادیان)
=واحد کوچکی در وزن ( اونس )
=واحد مایعات (لیتر)
=واحد مسافت (فرسخ)
=واحد والیبال (گیم)
=واحد وزن روسیه (پوت)
=واحد وزن قدیمی (درخمی- تسو)
=واحد وزن قدیمی ( رطل )
=واحدی برای اندازه گیری طول معادل 91 سانتی متر (یارد)
=واحدی در ارتش (هنگ)
=واحدی در طول (اینچ)
=واحدی در طول ( پا )
=واحدی در وزن (اونس)
=واحه (آبادی کوچک در صحرا-زمین دارای آب و علف در بیابان)
=واخواست (بازخواست- ایراد- اعتراض- واخواهی)
=وادی (دره- رودخانه- گشادی)
=وادیج (چوب بست که تاک انگور را روی آن می بندند)
=وار (پسوند شباهت و مثل و مانند)
=وارسته (رها - آزاد- بی قید)
=وارو (پشتک- واژگون)
=واریس (تورم ورید)
=واژه (لغت - کلمه)
=واژه نامه (لغت نامه- فرهنگ لغت)
=واسطه ( دلال )
=واسطه حل اختلاف (پادرمیانی)
=واشک (قرقی- هیلا- باشه)
=واشامه (چارقد- روسری- شامه)
=واشی (سخن چین- نمام)
=واضع آلمانی کمونیسم جدید (کارل مارکس)
=واضع تئوری بنیاد انواع (داروین)
=واضع مذهب تائوتی در چین (لائوتسه)
=وافر (فراوان- بسیار- افزون)
=وافی (وفا کننده- تمام - کامل)
=واقعه (رویداد- رخ داد)
=واقف (ایستاده- وقف کننده- داننده- آگاه)
=واقع گرایی ( رئالیسم )
=واقی یا واقی (پرنده ای از نوع مرغابی)
=واکس رشتی ( ماز)
=واکسن (مایه)
=واکسیل (رشته نخی یا ابریشمی که افسران روی دوش و سینه آویزان می کردند)
=واکسیناسیون (تلقیح- مایه کوبی)
=واگذاری کاری به کسی (تفویض- توکیل)
=واگن - واگون (اطاق راه آهن)
=وال (بالن- نوعی پارچه ابریشمی)
=واله (شیفته - اندوهناک- سرگشته)
=والی (فرمانروا- حاکم)
=وام (قرض- ابام- دین)
=وام دار (قرض دار- بدهکار)
=وام دهنده (داین)
=وامق (دوست- عاشق- نام عاشق عذرا)
=وانیل (گیاهی خزنده دارای ساقه دراز)
=واهب (بخشنده - عطا کننده)
=واهمه (هول- ترس- خوف)
=واهی (پوچی)
=وایا (بایا- بایسته- ضرورت- حاجت- مراد)
=وبا (کلرا)
=وبال (سختی- عذاب)
=وب سایت (تارنما)
=وت (بانگ قمری)
=وتد (میخ)
=وتر (زه کمان- زه)
=وتو (مخالفت- امتناع)
=وثوق (استواری- اعتماد- اطمینان)
=وج (سوسن زرد)
=وجب (فاصله میان انگشت کوچک و بزرگ)
=وجد (شور - شوق- خوشی- شیفتگی)
=وجود (هستی)
=وجه (روی- صورت- گونه-قصد- نیت)
=وجه تسمیه باکو (بادکوبه)
=وحشت آور (مدهش)
=وحشی (دد)
=وحید (تنها- یکتا)
=وخیم (سخت - دشوار- سنگین - ناگوار)
=ود (دوستی- محبت)
=وردنه ( نورد )
=ودیعه (امانت- سپرده)
=ور (پرگویی)
=وراج (پرحرف- روده دراز- حراف)
=وراء (عقب - پس - پشت)
=وراق (کاغذ فروش- نویسنده- کتاب نویس)
=ورام (پاره سنگ ترازو)
=ورتاج (آفتاب گردان)
=ورت (برهنه - لخت)
=ورتیج (بلدرچین)
=ورجاوند (بلند پایه- ارجمند)
=ورد (گل- گل سرخ- ذکر- دعا)
=وردان (زگیل)
=وردک (جهاز عروس)
=وردنه (شوبک- نورد)
= ورس ( نوعی ریسمان)
=ورزش آبی (شنا)
=ورزش با توپ بیضی (رگبی)
=ورزش تک رقمی (دو)
=ورزش راجر فدرر سوییسی ( تنیس )
=ورزش شمشیر بازی (اسکریم)
=ورزشگاهی در اسپانیا ( نیوکمپ )
=ورزشگاهی در هند و محل مسابقات مقدماتی جام آسیا در سال1960 (ارناکولام)
=ورزشگاه باشگاه بایر لورکوزن (بای آرنا)
=ورزشی (اسپورت)
=ورس (ریسمان- برس- چوبی که در بینی شتر می کنند)
=ورش( فاخته و قمری )
=ورشکست (بانکروت)
=ورطه (منجلاب- گرداب)
=ورع (پرهیزکاری)
=ورقا (کبوتر ماده- فاخته)
=ورق کاغذ ( لت )
=ورک (استخوان ران - کفل)
=ورک ( خار بیابانی )
=ورکاک (کرکس- مرغ مردار خوار)
=ورل (سوسمار استرالیایی)
=ورم (آماس)
=ورم حجاب حاجز (برسام)
=ورم خودمانی (پف)
=ورم ریه (برنشیت)
=ورم سینه (برسام)
=ورید (شاهرگ- سیاهرگ- رگ گردن)
=وریز (صمغ)
=وزر (گناه- بزه- بارگران)
=وزش باد (هبوب)
=وزغ (غوک- وک)
=وزن (سنگینی)
=وزنه (سنگ ترازو- ورام)
=ورید (سیاه رگ- شاهرگ)
=وزیدن باد (هبوب- هب)
=وزیر افراسیاب (ویسه)
=وزیر انوشیروان (بزرگمهر)
=وزیر ایرانی زمان عباسیان ( حسن ابن سهل )
=وزیر با تدبیر عضدالدوله دیلمی (صاحب بن عباد)
=وزیر سلطان محمود غزنوی (حسن کوزیری)
=وزیر شطرنج (فرزین)
=وزیر فرعون (هامان)
=وزیر ملک شاه سلجوقی ( خواجه نظام الملک )
=وزین (سنگین- گران- متین- باوقار)
=وسام (نشان- مدال)
=وسایل سفر (بندیل)
=وسایل مورد نیاز (ضروریات)
=وسایل نوزاد (سیسمونی)
=وسد (مرجان- بسد)
=وسط (میان- بین)
=وسق (بار شتر- اندازه شصت صاع)
=وسم (داغ کردن- علامت گذاشتن- نشان کردن)
=وسن (نیاز- حاجت)
=وسنی (هوو- آموسنی)
=وسه (چوبدستی)
=وسیع ترین جزیره قاره افریقا (ماداگاسکار)
=وسیع ترین جزیره جهان (گرینلند)
=وسیله احتیاطی (یدک)
=وسیله ای در اتومبیل (ریوستا)
=وسیله ای در چرخ نخ ریسی (دوک)
=وسیله ای در خیاطی (قرقره- ماکو- ماسوره - دوک)
=وسیله ای در ژیمناستیک (خرک)
=وسیله ای در شبکه رایانه ای (هاب)
=وسیله ای در صحافی ( قید )
=وسیله ای در ورزش باستانی (میل)
=وسیله ای شانه مانند در قالیبافی ( کلوزار)
=وسیله ای که برای کوک کردن سازها بکار می رود ( دیاپازن )
=وسیله بازی دختران (عروسک)
=وسیله برنج کوبی ( پادنگ )
=وسیله بنایی (ماله)
=وسیله پرتاب سلاح دریایی ( اژدرافکن )
=وسیله پرواز (بال)
=وسیله تراز کردن ( شاقول )
=وسیله تعیین سطح آب ( آب تراز )
=وسیله ذخیره کردن الکتریسیته ساکن ( خازن )
=وسیله رگ زنی (نیشتر- ادر)
=وسیله سنجش هواپیما در صنعت هواپیمایی (آلتی متر)
=وسیله غله افشانی (هید)
=وسیله کنده کاری ( اسکنه )
=وسیله نقلیه (مرکب)
=وسیله نقلیه دریا و خشکی ( هاور کرافت )
=وش (غوزه پنبه- خوش و زیبا- نیکو)
=وشک (صمغ)
=وشم (بلدرچین)
=وشن (برف- باران)
=وشینه (جوشن- زره)
=وصال (پیوستن- رسیدن)
=وصایت (اندرز- نصیحت- پند- سفارش)
=وصلت (پیوند)
=وصله (پینه)
=وصیت کردن (ایلا)
=وضعیت دشوار ( وا نفسا )
=وضعیت ماه در سه شب آخر ماه های قمری (محاق)
=وطواط (خفاش- شب پره)
=وعاء (ظرف- خنور)
=وغ (بانگ وزغ)
=وغست (ظاهر- آشکار)
=وفی (وفا کننده- وفاداری)
=وقاحت (بی شرمی- بی حیایی- بی ادبی)
=وقار (هون- متانت- بردباری- سنگینی- بزرگواری- وقر)
=وقت و هنگام (اوان)
=وقت و هنگام کار (میقات)
=وقح (بی شرم)
=وکیل (نماینده)
=وکیل دادکستری (آوکا)
=ول (لجام گسیخته- رها- یله- آزاد- ولو)
=ولایت و ناحیه (لکا)
=ولایتی در افغانستان (تخار- بامیان- پروان)
=ولج (کرک- بلدرچین- ورتیج- جوجه عقاب- راه ریگستان)
=ولد (فرزند)
=ولرم (نیمه گرم)
=ولع (حریص شدن)
=ولگرد (دله- هرزه- بیکاره)
=ولید (کودک- نوزاد- بنده- مولود)
=ولیکن (اما)
= ولیمه ( ضیافت- مهمانی عروس- طعام عروسی)
=ون (درخت زبان گنجشک)
=ونانه (نان کلفت- نان گرده)
=وندیداد (قسمتی از کتاب اوستا)
=ونگ (تهی - خالی- تهی دست-درویش- مفلس)
=ونوس (زهره- ناهید- رب النوع عشق در نزد یونانی ها)
=وهاب (بخشنده)
=وهاج (درخشنده- فروزان)
=وهم (گمان- خیال)
=وهم شده (موهوم)
= وهن ( سستی - سستی کردن در کار)
=وهن اور (اهانت امیز)
=وی (مقدار- اندازه)
=ویار (حالت زن آبستن - آرزوانه)
=ویار کردن (تاسیدن)
=ویتامین (وانک)
=ویتامین انعقاد خون (کا)
=ویتامین جدولی (کا)
=ویتامین A (رتینول)
=ویتامین ب کمپلکس (نیاسین)
=ویتامین ث ( اسید اسکوربیک )
=ویترین (جعبه آیینه- قفسه شیشه ای)
=ویتنام قدیم (انام)
=وید - ویدا (کم- اندک)
=ویر (حافظه- فهم- ادراک- هوش)
=ویرا (باهوش- یادگیرنده)
=ویران (یبات- بایر- خراب- منهدم)
=ویران کردن (هدم)
=ویرایش شده ( ویراست )
=ویرگول (کاما)
=ویزیت (بازدید- ملاقات- عیادت)
=ویزیتور (بازاریاب)
=ویژه (خالص- خاص- مخصوص)
=ویژه سازی (تخصیص)
=ویس (فقر- درویشی)
=ویل (فتح - ظفر- پیروزی- هلاک- مصیبت)
=ویل (چاه جهنمی)
=ویلا (خانه ییلاقی- کاخ ییلاقی)
=ویلان (سرگردان- آشفته-گمراه- در بدر)
=ویم (گل- کاهگل)
https://donyayejadval.persianblog.ir