همراه شما هستیم از رهبر کوچک من بخش اطلاعات عمومی این قسمت راهنمای حل جدول - کلماتی که با حرف "ب" شروع می شوند
راهنمای حل جدول - کلماتی که با حرف "ب" شروع می شوند
با (آش)
با ایمان (مومن)
بائس (بینوا- نیازمند)
باب ( در )
باب روز(مد- آلامد)
بابزن (سیخ کباب)
باباغوری (چشمی که ترکیده و مردمکآن بیرون آمده باشد)
بات (برنده- قاطع)
باتری-باطری (آتشبار)
باتلاق (خلاب- منجلاب- آبگند- لجن زار)
باتلاق زاینده رود (گاوخونی)
باتالیون (دسته - گروه- گردان)
باتون (چوبدست- عصا- چوبدست پاسبانان)
باج ( ساو- خراج- مالیات )
باج گیری (اخاذی)
باجناق (همریش- هم زلف)
باجه (روزنه- گیشه- دریچه)
باجی (خواهر- همشیره)
باحور (گرما در تابستان)
باختن (بای)
باخسه (حجام - ریشتر)
باخه (لاک پشت)
بادام (لوز)
بادام بن (درخت بادام)
بادام زمینی (آراشید)
بادامه (پیله ابریشم)
باد اندک (رش)
بادبادک فرنگی (کایت)
بادبان (خیمه کشتی- گریبان- سر آستین)
بادبان کشتی (جل)
باد برین (باد صبا)
باد پا (تندرو)
باد پروا (دریچه- بادگیر- باد خن)
باد خنک (نسیم- ایاز)
باد دبور (بادی که از جنوب غربی بوزد)
بادر (کاهو)
باد ریزه (رش)
باد زهرآگین (سموم)
باد سرد (زم- زمهریر)
باد شدید همراه با باران (دمه)
بادفر (گلایدر- فرفره- بادزن)
باد قبله (جنوب)
بادکش (تنوره- بادگیر)
باد کم (رش)
باد گرم تابستان (بارح)
باد گرم جنوبی (شره)
بادمجان (انب)
باد نامساعد (نکبا)
باده (شراب- می)
بادی که از مغرب وزد (دبور)
بادیه (صحرا- بیابان)
باذل (بذل و بخشش کننده)
با دلیل و برهان (مبرهن)
باران اندک ( رش- رشن )
باران بهاری(وسمی)
باران تند و شدید (وابل)
باران ریز(طل)
بارانی نمدین (لباده)
بارح (باد گرم- شب گذشته)
بارد (سرد - خنک)
بارز (نمایان - آشکار- ظاهر)
بارق (درخشان- تابان- برقدار- برق زننده)
بارگی (اسب- باره)
بارگین (آبگیر- تالاب-آبریز- منجلاب)
بارم (ریز نمرات)
بارو (دیوار قلعه- حصار- باره)
بارومتر (میزان الهواء- هواسنج)
بارون (یکی از القاب اشراف اروپایی در قدیم)
باره (دیوارقلعه- حصار- بارو)
باره (کرت- مرتبه- دفعه)
باره (اسب- بارگی)
بارها و دفعات (کرات)
باره بند (اصطبل - طویله)
باریدن (بارش)
باریک (دق )
باریک بین (دقیق- زیرک- کنجکاو)
باز (وا- گشوده)
بازار (سوق)
بازار یاب (ویزیتور)
بازار یا پاساژ سقف دار (ساباط)
بازالت (مرمر سیاه - سنگ محک)
باز بینی و کنترل کردن (وارسی)
باز دارنده و مانع (رادع- عایق)
بازداشتن (نهی)
بازرگان (ارتاق- تاجر- سوداگر)
بازسازی (مرمت- ترمیم)
باز ستدن (استرداد)
باز شکاری (ترلان- ورکا)
بازغ (روشن- تابان- طلوع کننده)
باز کاویدن از چیزی (ندش)
بازگشت (ماب- عود- مراجعت)
بازو و آرنج (ذراع)
بازی تخته (نرد)
بازی قدیم قهوه خانه ای (ترنا)
بازیکن آزاد در والیبال (لیبرو)
بازیکن میانی فوتبال (هافبک)
بازیگر آمریکایی کت بالو برنده اسکار 1963 (ماروین)
بازیگر بزرگ سینمای فرانسه (بینوش)
بازیگر پس از باران (الماسی)
بازیگر تنوره دیو (فرزانه کابلی)
بازیگر زن آرامش در میان مردگان (نورا هاشمی)
بازیگر زن سریال با من بمان (سولماز غنی)
بازیگر زن سریال ترانه مادری (هما روستا)
بازیگر زن سریال خاک سرخ (مهتاب کرامتی)
بازیگر زن سریال فاصله ها (فاطمه گودرزی)
بازیگر زن فیلم پاتو زمین نزار (شیلا خداداد)
بازیگر زن فیلم پله آخر (لیلی حاتمی)
بازیگر زن فیلم سام و نرگس (اکرم محمدی)
بازیگر زن فیلم عاشق مترسک (یکتا ناصر)
بازیگر زن فیلم قلقلک (سحر ولد بیگی)
بازیگر زن ماروپله (بروفه)
بازیگر زن فیلم میانجی صلح (نیکول کیدمن)پ
بازیگر زن هالیوودی فیلم جکی کالین (مگ رایان)
بازیگر زن فیلم هالیوودی فیلم مگس (جین ادی ویس)
بازیگر زن همدلی (لیلی موسوی)
بازیگر سریال تاوان (مریم کاویانی)
بازیگر سریال حلقه سبز (حمید فرخ نژاد)
بازیگر سریال شوق پرواز (شهاب حسینی)
بازیگر سریال قابهای خالی (ناصر هاشمی)
بازیگر سریال قلب یخی (نسرین مقاتلو)
بازیگر سوار دلاور (ایوین)
بازیگر عضلانی هالیوود (ارنولد)
بازیگر فرانسوی اسلحه بزرگ (دولن)
بازیگر فقید سینمای ایران (مهدی فتحی)
بازیگر فیلم بازگشت کازاناوا (الن دلون)
بازیگر فیلم بی خداحافظی (محمد رضا فروتن)
بازیگر فیلم پاداش (حسن معجونی)
بازیگر فیلم عروس افغان (حسین یاری)
بازیگر فیلم قلقلک (رضا شفیعی جم)
بازیگر فیلم کتابخوان (کیت وینسلت)
بازیگر فیلم گلهای داودی (داود رشیدی)
بازیگر فیلم مجلس رقص هیولا (هالبری)
بازیگر فیلم مرد بارانی (تام کروز)
بازیگر کمدی (کمدین)
بازیگر لج و لجبازی (سیاوش خیرابی)
بازیگر مرد فیلم از دور دست (کوروش تهامی)
بازیگر مرد فیلم زندگی شیرین (جواد رضویان)
بازیگر مطرح ایرلندی (دانیل دی لوئیس)
بازیگر نقش جمیل (سلطانی)
بازیگر نقش جهان پهلوان تحتی (فریبرز عربنیا)
بازیگر نیاز (شهره لرستانی)
بازیگر هالیوودی فیلم اژدهای سرخ (رالف فاینس)
بازیگر هالیوودی فیلم تازه کار (مارلون براندو)
بازیگر فیلم لوژیون (دنیس کواید)
بازی نفس گیر (زو)
بازی های ورزشی هرچهار سال یکبار در یک کشور (المپیک)
باستان (کهنه- گذشته- دیرینه- قدیمی- تاریخی)
باستان شناسی (آرکئولوژی)
باستان شناس انگلیسی که قبر توتانخامون را کشف کرد (هاورد کارتر)
باستیل (قلعه- دژ)
باسک (خمیازه - دهن دره-فاژ)
باسکول (قپان- ترازوی بزرگ)
باسلیق (شاهرگ بازو)
با سواد (ملا)
با شام (پرده- پرده در)
باشامه (چادر- چارقد- روسری زنان)
باشرم (آزرمگین)
باشگاه فوتبال فرانسوی (لیون)
باشه (واشک- قرقی - هیلا)
باشی (سردار- سردسته -سرور)
باصر (بینا- بیننده)
باطن (پنهان- درون چیزی)
باغ افلاطون (اکادمی)
باغ انار (نارستان)
باغ شیرین (یکی از سی لحن باربد)
باغ و بوستان و زراعت (بن- حدیقه- آبسال)
بافت (تار و پود- نسج)
بافت شناسی (فیزیولوژی)
بافتی که دچار شیمر شده (ناهمسان)
باقر (شکافنده- گشاینده- لقب امام پنجم)
باقلا (کوسک-کالوسک)
باقلای مصری (ترمس)
باقلوا (لوزینه)
باقی جان (نا)
باقیمانده (تتمه)
باکتری (میکروب- موجود ذره بینی)
باکتری حصبه (سالمونلا)
باکتری شناس (میکروبیولوژیست)
باکتری شناسی (باکتریولوژی)
باکتری های مولد بیماری تب مواج (بروسلا)
باکر (بامداد)
با گوشه چشم اشاره کردن (لمز)
بال - بالن (وال)
بالا آمدن آب دریا (مد)
بالابان (طبل- دهل- کوس- تبیره)
بالا پوش بلند (ردا)
بالاترین نقطه (اوج)
بالا خانه (ورواره - وروار)
بالار (شاه تیر سقف)
بالانس (ترازو)
بالای دیوار (سرلاد)
بالای زانو (ران)
بالای فرنگی (آپ)
بالای لاتین (آپ)
بالش (متکا- مسند- تکیه گاه)
بالشتک نان پزی (هرا)
بالشتک لغزشی (یاتاقان)
بالغ (رسا)
بالکن (ایوان- مهتابی- تراس)
بال مرغ (کنف)
بالندگی (انما)
بالو (زگیل - آزخ)
بالوایه (پرستو)
بالین (بستر- نهالین)
بام (سقف)
بامبو (نی هندی)
بامداد (صبح زود)
بامس (گرفتار)
بامه (ریش بلند و انبوه - مرد ریش دراز)
باند (نوار - رشته - لفافه)
باند قرمز در کاراته (اکانی)
بانکروت (ورشکست - نقص عهد)
بانگ -آواز- فریاد (غو- غریو- صیحه- صدا)
بانگ بلند (گلبانگ)
بانگ جغد (زقو)
بانگ حیوانات درنده (هرا)
بانگ شتر (هدیر)
بانگ قمری (وت)
بانگ کبوتر (هدیل)
بانک کردن کلاغ (نعیق)
بانگ نماز (اذان)
بانگ وزغ ( وغ )
بانوی انگلیسی (لیدی)
بانوی چراغ بدست (نایتینگل)
بانوی خوشنویس قرن سیزدهم (مریم بانو)
بانوی شاعر آمریکای (امیلی دیکنسون)
بانوی فرانسوی (مادام)
بانوی کاشف خاصیت رادیو اکتیو (مادام کوری)
بانوی نقاش معاصر ایرانی (ایران درودی)
بانوی نویسنده انگلیسی رمان خرمگس (اتل لیلیا نوینیچ)
بانوی هندی(ساتی)
بانی (موسس- بنیانگزار)
بانی باغ شاهزاده ماهان (محمد حسن خان سردار)
بانی ترکیه (آتا تورک)
بانی زبان اسپرانتو (لودویک زامنهو)
بانی شعر نو (نیما)
بانی صلیب سرخ جهانی (هانری دونان)
بانی فرانسوی هندسه تحلیلی (رنه دکارت)
بانی مذهب بودا (گوتامابودا)
بانی مذهب پروتستان (لوتر)
باور (یقین - اعتقاد- عقیده)
باوقار (جنتلمن- نیکو منش- متین- نجیب)
باهار (ظرذف - کاسه - خنور)
باهر (روشن - درخشان)
با هرج می آید (مرج)
باهک (شکنجه- آزار)
باهم دعوا کردن (تداعی)
باهوش (آژیر- محتاط -- ویرا- داهی)
بای (ثروتمند- مالدار - چیز دار)
بایا (ضروری- واجب - لازم)
بایر (ویران- فساد- خراب- زمینی که در آن زراعت نکنند)
بایع (فروشنده)
بایقوش (جغد- بوم- بوف)
با یکدیگر آراسته شدن (تناسق)
بایکوت (تحریم - تهدید به مرگ)
بایگان (نگدارنده)
بئر (چاه)
بت (صنم- بغ)
بتانیک (گیاه شناسی - نبات شناسی)
بت پرست (انیمیست)
بتکده (نگا - بت خانه)
بتکده ای در هندوستان که سلطان محمود فتح کرد(سومنات)
بتو (قیف)
بتول (پاکدامن)
بتون (ساروج- گل آهک- شفته)
بتون آرمه (بتون مسلح)
بت ها (اصنام)
بتیا (سینه)
بتیار (رنج - مشقت- محنت)
بتی در عصر جاهلیت (لات - منات- هبل)
بث (برانگیختن غبار- فاش کردن خبر)
بجا آوردن (ادا)
بج (درون دهان - توی دهان- لپ)
بجا (در خور - شایسته- لایق- در حق)
بجکم (ایوان -صفه- خانه تابستانی)
بچشم دیدن (رای العین)
بچه (کودک - فرزند - طفل)
بچه از خود راضی (لوس- ننر)
بچه ترسان (لولو)
بچه چهارپایان (نتاج)
بچه پلنگ (هرماس)
بچه دان (یارک)
بچه دزد معروف (آل)
بچه شتر مرغ (حتک- ناقه)
بچه شرور (تخس)
بچه شیر (شبل)
بچ (لب، توی دهان ، درون دهان )
بحر (زو)
بحار (دریاها)
بحرالغرایب (کاراییب)
بحران (آشفتگی - تغییر حالت)
بخ (برای مدح و اظهار خشنودی و بمعنی زه،خوشا و آفرین)
بخار (ابخره- گاز)
بخار دهان (ها)
بخاری برقی (هیتر)
بخت (طالع- نصیب- بهره - اقبال- شانس)
بخت آزمایی (لاتار)
بختو (رعد - تندر)
بخته (فربه - چاق)
بختیار (خوشبخت - سعادتمند)
بختیار و ثروتمند (دولتمند)
بختی (شتر قوی هیکل)
بخجد (ریم- چرک- ریم آهن)
بخرد (عاقل- هوشیار- خردمند - دانا)
بخس (ناقص - کم - اندک)
بخش آشتیان (نادر آباد)
بخشایش گناه مردم از سوی خدا (آمرزش)
بخشاینده و عفو کننده (بخشایشگر)
بخش تنگستان (دلوار)
بخش دوم ازمعده گوسفندان (نگاری)
بخش سواد کوه (دراسله)
بخشش (هبه- نوال- کرم- سخا)
بخش عمده شن و ماسه (سیلیس)
بخش کردن کلمات (هجا)
بخش گوش بیرونی (نرمه)
بخش متحرک میز (کشو)
بخشنده و سخی (جواد)
بخشی از آذربایجان (آران)
بخشی از آستوریاس اسپانیا (نابا)
بخشی از اسکندر نامه نظامی (شرف نامه)
بخشی از انگلستان (بریتانیا)
بخشی از اوستا(نسک- یشت- وندیداد)
بخشی از دستگاه عصبی (بصل النخاع)
بخشی از سیستم فرمان که چرخها را به اکسل وصل می کند (سگ دست)
بخشی از شبانه روز (تسو)
بخشی از شهر کرج (حصارک- گلشهر)
بخشی از شهسوار (نشتا)
بخشی از فلسفه ارسطویی (مابعد والطبیعه)
بخشی از مغز (مخ - تالاموس)
بخشی از موتور الکتریکی (روتور)
بخشی از کلیبر در آذربایجانشرقی (آبش احمد)
بخشی از هریس در آذربایجانشرقی (خواجه)
بخل (زفتی- خست- ضد کرم)
بخل ورزیدن (ضنت)
بخور (رنگ خاکستری سیر)
بخون (ستاره مریخ- بهرام)
بخیل (شح- نحناح - مناع- خسیس)
بخیه (شلال- کوک- آجیده)
بخیه خیاطان (کن)
بخیه درشت (کن- شلال)
بخیه لباس (کوک)
بد (چاره و گزیر،عوض و جدایی و بمعنی بت وبتخانه نیزمی آید).
بد اخم (عبوس-عباس- ترشرو- بدخو- اخمو)
بد اندیش (بدسگال- بد دل)
بدایت (آغاز)
بدبخت (شقی- تیره روز)
بدبختی و بیچارگی (ادبار- شقاوت)
بدبده (ورتیج- کرک- بلدرچین- بدبدک)
بدبو (متعفن- گندیده - بویناک)
بدبوی (نتن)
بدتر (اسو)
بدترکیب و زشت صورت (عفریته)
بد خو (خشمگین)
بد خواه (حسود)
بددل (غر)
بدرود (وداع- خداحافظی)
بدره (کیسه زر- همیان)
بد سگال (بد اندیش- بد خواه)
بد عاقبت (نافرجام)
بدعت (نوآوری)
بدگو (لماز)
بدگویی (هجا)
بدل از غسل و وضو (تیمم)
بدلکار فقید در سال 88 (پیمان ابدی)
بد منظر و زشت رو (دمیم)
بدن (تن- کالبد- جسم)
بد نام (بی آبرو- رسوا)
بدن حیوان مرده (لاش)
بدون درنگ (زود- سریع)
بدون قانون (هرت)
بدون موی (لغ)
بدی (آک- شر- فساد)
بدیع (نغز- تازه - نو)
بذر (تخم- دانه)
بذر کتان (یانه)
بذل (عطاء- کرم- بخشش)
بذله گو (شوخ)
بر (ثمر- میوه- بغل - آغوش- بیابان- صحرا)
برآمدگی جلوی زین (قربوس)
برآمدگی زمین (رش)
برابر یکسال (دوازده ماه)
برادران (اخوان)
برادران انگلیسی در دربار صفویان (شرلی)
برادران مخترع سینما (لومیر)
برادر پدر (عم)
برادر خودمانی (داداش)
برادر رستم (شغاد- زواره)
برادر شیرازی (کاکا)
برادر فریدون پیشدادی (کیانوش)
برادر کمبوجیه (بردیا)
برادر کورش (بردیا)
برادر مازندرانی (برار)
برادر ناپلئون (لوسین)
براق (نام اسبی که حضرت محمد در شب معراج بر آن سوار شد)
براق کننده پارچه (آهار)
برانشی (آبشش)
برانکار (تخت روان- تخت بیماران و مجروحین)
برانگیخته (منبعث)
براوو (آفرین - مرحبا)
برای بیان نفرت بکار می رود (اف)
برای درمان کم خونی استفاده می شود (اسید فولیک)
برای گرفتن توپ در فوتبال میروند (تکل)
بربط (عود- یکی از آلات موسیقی شبیه تار)
برج (کوشک- قلعه)
برجاس (آماجگاه - هدف- نشانه تیر)
برجستگی زیر کفش فوتبال (استیک)
برجستگی لاستیک ( آج)
برجستگی ته کفش (آج)
برجستگی زیر شانه کت (اپل)
برجستگی زیر گونه (لپ)
برجسته ترین اثر سینمایی روسیه (چهل و یکمین)
برجسته ترین فرمانده فرانسه (توگلا)
برج حمل (بره)
برج فرانسه (ایفل)
برج کبوتر (ورده)
برجیس (ستاره مشتری)
برچسب (انگ- اتیکت)
برچسب روی چیزی (اتیکت)
برچسب روی کالا (بارکد)
برخاستن (قیام)
برد (سرما- سردی)
برداشت محصول (درو)
بردبار (شکیبا- حلیم- صبور)
بردک (لغز - چیستان- افسانه)
بردگی (رق- یوغ)
برد معروف (یمانی)
برده (رهی- غلام- نوکر- کنیز- بنده زر خرید)
برده کردن (اسر)
بردیای دروغین (گیومات)
برد یمانی (پارچه کتانی منسوب به یمن)
بررسی (وارسی- رسیدگی- مطالعه- تحقیق)
برز (قد- قامت- بالا)
برز (کار - عمل- کشت - زراعت- ورز)
برزگر (ورزه- ورزکار- کشاورز- زارع)
برزن (کوی- محله - کوچه)
برس (شت- مهار- مهار شتر- ماهوت پاک کن- مسواک- قلم موی درشت)
برس اسب (قشو)
برسام (ورم سینه)
برش خربزه (قاش)
برش کنگره ای (دالبر)
برش سینمایی (کات)
برغمان (مار بزرگ- اژدها)
برغول (گندم نیم کفته)
برف ریزه (بژ)
برفک (مرضی دراطفال با با دانه ها و جوشهای سفید)
برق را از کوئل به دلکو موتور خودرو می رساند (وایر)
برقرار (دایر)
برقع (روبند- نقاب)
برق مثبت (فاز- آند)
برق منفی (نول)
برکت (ری)
برکت سفره (نان)
برکه (تالاب- حوض آب- استخر کوچک)
برگ (ورق)
برگ برنده (آس)
برگ درخت (رق)
برگزیده (زبده- سرآمد)
برگزیده از هر چیز (وتره)
برگه (فیش)
برگه (تکه های خشک شده هلو)
برگه کاغذ (ورق)
برگه های انتخاباتی (آرا)
برلیان (درخشان - براق- شفاف - الماس)
برمه سابق (بیرمانی)
برنا (جوان)
برناس (غافل- نادان- خواب آلود)
برنج ( رز- ارز )
برنج پست (چمپا)
برنج شوشتری (کات)
برنج فروش (رزاز)
برنج نکوبیده (شلتوک- شالی)
برنج هندی (نتن)
برنداف (تسمه- دوال-روده)
برنده (تیز)
برنده آلمانی جایزه نوبل در سال 1923 (گوستاواسترسمان)
برنده آمریکایی نوبل ادبی سال1948 (الیوت)
برنده اسکار 1989 برای فیلم رنگ پول (پل نیومن)
برنده اسکار1957بهترین کارگردانی برای فیلم لورنس عربستان (دیویدلین)
برنده اسکار 2001 بهترین بازیگری مرد (راسل کرو)
برنده اسکاربهترین بازیگر مرد سال 2008 (دانیل دی لوئیس)
برنده اسکار 2002 بهترین بازیگر نقش اول زن (هال بری)
برنده اسکار2006 بهترین کارگردانی (آنگ لی)
برنده اسکار کارگردانی سال1975 میلادی (میلوش فورمن)
برنده اسکار2002 میلادی بهترین موسیقی متن فیلم ارباب حلقه ها (هاواردشور)
برنده جایزه ادبی 1934پولیتزر (سارویان)
برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن برای بازی در فیلم بی پولی (لیلا حاتمی)
برنده سیمرغ بلورین نقش اول زن (هنگامه قاضیانی)
برنده نخستین جایزه صلح نوبل در سال1914 (ژان هانری دونان)
برنده نوبل 1929 (توماس مان)
برنده نوبل ادبی 1982 (گابریل گارسیا مارکز)
برنده نوبل 1984 ادبیات (الیوت)
برنده نوبل 1992 ادبیات (درک والکوت)
برنده نوبل 2008 ادبیات (لوکل زیو)
برنده نوبل 1923 پزشکی (جان ماکلوید)
برنده نوبل 1924 پزشکی (ویلهلم اینتهوون)
برنده نوبل 1903 شیمی (هانری بکرل)
برنده نوبل 1907 شیمی (رادرفورد)
برنده نوبل 1911 شیمی (مادام کوری)
برنده نوبل 1920 شیمی از آلمان (والتر نرست)
برنده نوبل 1979 صلح (مادرترزا)
برنده نوبل 1901 فیزیک (رونتگن)
برنده نوبل 1932 فیزیک (ورنرهایزنبرگ)
برنده نوبل 1987 فیزیک (کارل الکساندر مولر)
برنده و قاطع (بات)
برنس (کلاه دراز-کلاه درویشی- برکی)
برنگ (جرس- درای- زنگ- کلید- کوبه در خانه)
بروشور (دفترک)
بروفه (کمربند- دستار- شال دور کمر)
برهان (دلیل- حجت)
بره شش ماه (شیشک)
برهنه (روت- رت- لخت- عریان)
بری بری (بیماری کمبود ویتامین B)
برید (قاصد- چاپار- نامه بر)
بریدن از بیخ (حذ)
بریدن سر قلم (قط )
بزاز (پارچه فروش)
بزاق (قشا- خدو- آب دهان)
بزباش (آبگوشت سبزی)
بزدل (ترسو- کم جرات)
بزرگ (گت - گط)
بزرگان طایفه (بیگلر)
بزرگ ایل (بکتاش)
بزرگترین استان افغانستان (هلمند)
بزرگترین جزیره در دریای کارائیب (کوبا)
بزرگترین جزیره ژاپن (هونشو)
بزرگترین دریاچه آفریقا (ویکتوریا)
بزرگترین دریاچه ایران (کاسپین)
بزرگترین دریاچه جهان (خزر)
بزرگترین دریاچه آب شیرین جهان (سوپریور)
بزرگترین رودخانه استان همدان (گاماسیاب)
بزرگترین شرکت نرم افزاری کامپیوتر (مایکروسافت)
بزرگترین شهر تانزانیا (دارالسلام)
بزرگترین شهر عربستان (جده)
بزرگترین شهر مراکش (کازابلانکا)
بزرگترین شهر نیجریه (لاگوس)
بزرگترین دریاچه ایران (کاسپین)
بزرگترین رود آمریکا (می سی سی پی)
بزرگترین قاره (آسیا)
بزرگترین قله قاره آمریکا (اکونکاگوا)
بزرگترین قمر سیاره نپتون (تریتون)
بزرگترین نابغه پویا سازی در جهان (والت دیسنی)
بزرگ گروه (سر میر)
بزرگ منشی (نب)
بزرگوار (ماجد)
بزرگواران (کرام)
بزرگواری (علا)
بزرگواریها (تکارم)
بزرگ و تناور (جسیم)
بزرگ و فرمانده گروه (سرمیر)
بزرگی و شکوه (مهابت- ابهت- عظمت)
بز پیر (شاک)
بزغاله (جدی)
بزک (آرایش- توالت)
بز کوهی ( کل )
بز نر (شاک)
بزه و گناه (حرج)
بژ (برف ریزه که در شب های زمستان به زمین می ریزد).
بساط (فرش- گستردنی)
بساک (تاج گل- افسر)
بستان افروز (گل تاج خروس)
بستانکار (داین- طلبکار)
بستر (نهالین- بالین)
بستن (رتق)
بستن چیزی بر جراحت : (ضماد)
بستو (سبو- کوزه سفالی-بستک)
بسته کننده شکاف (راتق)
بسد (مرجان)
بسل (گاورس)
بسیار (جرار - انبوه- زیاد- فراوان)
بسیار با هوش (نابغه)
بسیار خوار (کرزم)
بسیار خونریز (سفاک)
بسیار دشنام دهنده (شتام)
بسیار رحم کننده (ارحم)
بسیار سرزنش کننده (لوام)
بسیار عظیم (سترگ)
بسیار کشنده (قتال)
بسیار کوچک (فسقلی)
بسیاری (بسی- بسا)
بش (کاکل - یال اسب- پش و فش - بند و بست)
بش (پنج ترکی)
بشر (آدم)
بشقاب بزرگ (دوری- دیس)
بشک (شبنم)
بشکم (ایوان- صفه- بارگاه- خانه تابستانی)
بشکه ساز (کواب)
بصل (پیاز)
بط (مرغابی - اردک)
بطانه (آستر-آستر لباس)
بعل (شوهر- نام بتی بوده)
بعید (دور)
بعیر (شتر)
بغ (خدا- ایزد- به معنی بت هم آمده- فغ)
بغرنج (مشکل- پیچیده)
بغض (کینه - دشمنی)
بغل (پهلو- آغوش- کنار- بر)
بق (پشه - ساس)
بقال (خواربارفروش)
بقیه و دنباله (ادامه)
بغل سینه و آغوش (کش - بر)
بق (پشه)
بقچه لباس (رزمه)
بک (وزغ،غوک، قورباغه- پشت و دنبال-پشتیبان )
بکاء (گریه کردن- گریستن)
بکتاش (بزرگ ایل)
بکران (ته دیگ- پلو)
بکم (ابکم- گنگ)
بلبل (هزار- عندلیب- هزار دستان)
بل (حرف عطف- بلکه)
بل (سنجد)
بلاج (بوریا - حصیر)
بلارج (لک لک)
بلاغت (فصیح بودن- رسای سخن- شیوایی سخن)
بلال (ذرت)
بلدرچین (وشم - کرک- وخلیج- بدبدک- کرک- سمانه)
بلبل (هزار- عندلیب-هزاردستان-زند باف- زند خوان)
بلدیه (شهرداری)
بلسک (پرستو)
بلشک (سیخ کباب)
بلع (فرو بردن غذا)
بلکس (سر دیوار - کنگره دیوار)
بلکک (آب نیمه گرم - ولرم)
بلم (لتکا- کرجی- زورق- قایق کوچک)
بلند پایه (ورجاوند- سامی)
بلندترین سد خاورمیانه (سد دز)
بلندترین قله آتش فشان در آسیا (کین تجا)
بلندترین قله افغانستان (نوشاخ)
بلندترین قله قاره آمریکا (اکونکاگوا)
بلندترین قله قاره افریقا (کلیمانجارو)
بلندترین قله کوههای خراسان (بینالود)
بلندترین قله نیم کره غربی (آلنگا)
بلند طبعی (مناعت)
بلند مرتبه (سامی- ورجاوند- ارجمند)
بلندی آسمان ( عرش)
بلندی سیستان (کوه سیاه بندان)
بلندی و رفعت (سمو)
بلوچ (تاج خروس)
بلور (کریستال)
بلوری شدن اجسام (تبلور)
بلی آلمانی (یا)
بلی روسی (دا)
بلیت (پته)
بلیغ (فصیح- رسا)
بم (صدای پر و درشت)
بن (بیخ- بنیاد)
بن (قهوه)
بن آستین (ردن)
بنان (موز- انگشتان- سر انگشتان)
بنای آجری تاریخی در شهر ری متعلق به سده 75 هجری (برج طغرل)
بنای پشت به آفتاب (نش- نسار)
بنای تاریخی داربگرد در آنجاست (داراب)
بنای تاریخی عصر صفوی در جنوب بهشهر (چشمه عمارت)
بنای گچ بری شده (مقرنس)
بنایی در بیت المقدس با گنبدی طلایی که نزدذ عامه مردم به اشتباه مسجدالاقصی تلقی میشود (مسجد قبه الصخره)
بنایی در فرانسه که در سال 1535 ساخته شد. (کاخ سن ژرمن)
بناهای باستانی در فلات مرکزی ایران به شکل احجامی پله پله مانند (زیگورات آشور)
بنت (دختر)
بنجاق- بنچاق (قباله- سند)
بندار (مایه دار- سرمایه دار)
بند باز (آکروبات)
بند پای زندانیان (غل- لگ)
بندر اکوادور (سالیناس)
بندر روسیه در قطب شمال (آرخانگلسک)
بندرول (بندیل)
بندری در آمریکا (شیکاگو)
بندری در انگلستان (لیورپل)
بندر نروژ در قطب شمال (برگن- تورنتهایم)
بندری در اسپانیا (مالاگا- والنسیا)
بندری در استرالیا (سیدنی)
بندری در اکوادور (سالیناس)
بندری در اوکراین (یالتا- ادسا)
بندری در ایتالیا (جنوا)
بندری در بلغارستان (وارنا)
بندری در برزیل (ریودوژانیرو)
بندری در بوشهر (کنگان- گناوه)
بندری در پرو (کالائو)
بندری در ترکیه (آدانا- ازمیر- استانبول)
بندری در جنوب چین (ماکائو)
بندری در جنوب شرقی چین (ماکویا)
بندری در جنوب فرانسه (مارسی)
بندری در چین (دالیان- شانگهای)
بندری در ژاپن (یوکوهاما)
بندری در سوئد (مالمو)
بندری در عراق (فاو- بصره)
بندری در غرب کانادا (ونکوور)
بندری در فرانسه (لیون- مارسی)
بندری در قبرس (لیماسول)
بندری در کانادا (ونکوور)
بندری در کره جنوبی (پوسان)
بندری در مصر (اسکندریه)
بندری در نروژ (برگن)
بندری در هلند (روتردام)
بندری در هند (بمبیی)
بندری در یونان (سالونیک)
بندگی (رق - یوغ- اسارت)
بند نگاری (ارترو گرافی)
بند نوشته (پاراگراف)
بند و زندان (غل- لگ)
بند و کمند (پالهنگ)
بنده زر خرید (قن)
بنده و غلام (گرا- رهی- عبد)
بندی (اسیر - زندانی- دربند- گرفتار)
بندی خانه (زندان)
بنشن (خواربار از قبیل نخود- لوبیا- ماش- عدس)
بن لاد (پای دیوار)
بنو (خرمن- توده چیزی)
بنوان (نگهبان خرمن- نگهبان کشتزار)
بنو سرخ (عدس)
بنو سیاه (ماش)
بنون (پسران)
بنی اسرائیل (اولاد حضرت یعقوب)
بنیاد (بیخ- پایه- اصل- شالوده- پی- دیوار)
بنیان (شالوده- اس- پی- اساس)
بنیانگذار پرستاری علمی مدرن (فلورانس نایتینگن)
بنیانگذار جبر (ابو جعفرمحمد بن موسی خوارزمی)
بنیانگذار حزب کمونیست شوروی (لنین)
بنیانگذار دانش استاتیک (ارشمیدس)
بنیان گذار ژنتیک (ژوهان مندل)
بنیانگذار شرکت ژاپنی پاناسونیک (مات سوشی تا)
بنیانگذار شنای پروانه (هنری مایز)
بنیان نهادن (تاسیس)
بنیه (نهاد- فطرت- وجود)
بو (ند)
بو (پوست شتر بچه که آنرا پر کاه می کنند)
بوآ (مار بزرگ)
بواب (نگهبان در- دربان)
بوب (فرش - بساط - هر چیز گستردنی)
بوبه - بوبک- بوبو (شانه به سر)
بوبین (قرقره - ماسوره)
بوته گیاه (بیاره)
بوتیمار (ماهی خوار - غمخوارک)
بوجار (غلات پاک کن)
بور (طلایی رنگ)
بوران (سرمای سخت و باد شدید)
بورانی (خوراکی از اسفناج)
بوریا و حصیر (فدره- بلاج)
بوزه (ابجو)
بوزینه (انتر- میمون)
بوس (سختی - فقر)
بوستان (باغ- گلستان)
بوف (بوم- جغد)
بوقلمون (حرباء - پیل مرغ)
بوکسور (مشت زن)
بوکسورسیاهپوست (کلی)
بوکند (لبلاب - عشقه)
بوم (بوف - جغد- سرزمین- جا- شهر- ماوی)
بوی خوش (نکهت)
بوی پشم سوخته (کز)
بوی تند گوشت خام (زهم)
بوی رطوبت (نم- نا)
بوی عنبر (شاهبو)
بوی گوشت (زهم)
بوی ماندگی (نا)
بهادر و یل (پهلوان- شجاع- دلیر- دلاور)
به اسیری گرفتن (اسر)
بهانه (عذر)
بهانه جویی (نق)
بها و قیمت (اخش- ارزش- نرخ)
به پدر خود شبیه شدن (تصیر)
بهتان (تهمت- افترا)
به تصرف در آوردن (انتزاع)
بهت و حیرت (کپ)
بهجت (شادمانی- سرور- خرمی- شادابی)
به چشم دیدن (رای العین)
به حقوقی گویند که فقط به اتباع داخله کشوری تخصیص داده شده و برای بهره مند شدن از آن باید تابعیت آن کشور را داشت (حقوق سیاسی)
به خصوص و به ویژه (لاسیما)
به دست آوردن توپ در بستکبال (ریباند)
به دنیا آوردن (زا)
به راستی (صادقانه)
بهرام (ستاره مریخ- نام فرشته ای)
بهرامج (بید مشک)
بهرامن (یاقوت سرخ)
به راه راست بودن (سداد)
به رنگ تیره (ساج گون)
به رنگ قیر (قیرگون)
به رو خوابیده (دمر)
بهره (نوال- نصیب- سهم - قسمت- سود- فایده- حصه)
بهره مند (غانم- حظ- متمتع)
به شده از بیماری (مبتل)
به شکم خوابیده (دمر)
به شمار آوردن (عد- احتساب- شمردن)
به شیوه اشراف (لردی)
بهشت (خلد- مینو- جنت- عدن- دارالسرور-فردوس)
بهشت اروپا (سوییس)
بهشت شداد (ارم)
به دندان گرفتن (گاز)
به عقب راندن (دفع)
به کمک آن برقدار بودن مدار الکتریکی تشخیص داده می شود (فازمتر)
بهلول (خنده رو)
به معنی سرپرست اصطبل هم آمده (مهتر)
به مرحوم گویند (شادروان)
به مکتب نرفته و درس نخوانده (امی)
به ویژه (لا سیما)
به همراه بردن وسیله ای پشت وسیله خود (یدک کشی)
بهمنجه (جشن ایرانیان قدیم در دوم بهمن)
بهو (ایوان- کوشک- بالا خانه)
به یقه پیراهن می زنند (آهار)
به یکدیگر نزدیک شدن (تدانی)
بی (حرف نداری- علامت نفی)
بی آبرو (رسوا)
بیابان (بر- هامون- صحرا- بیدا)
بیابان بی آب و علف (چول- یولاخ)
بیات (نان شب مانده)
بیاره (بوته)
بیاض (سفید)
بیان (تاکید)
بیان و تشریح معنی آیات قرآن (تفسیر)
بی ایمان (هرهری- مرتد- ملحد)
بئر (چاه)
بی بی (کدبانو- خاتون- مادر بزرگ- جده)
بیت (خانه)
بیت الحرام (کعبه- خانه خدا)
بی ترسی و اطمینان (امن)
بیتوته کردن (مبیت- شب ماندن در جائی)
بیجاده (کهربا)
بیچاره (بینوا- درمانده- ناگزیر)
بیچارگی و بدبختی (ادبار)
بی چیز و تهی دست (ناک)
بی حس (کرخت- لس)
بی حیا (آپارتی)
بیخ درخت (اروم)
بیخ سوسن (ایرسا)
بید (پت)
بیدا (بیابان- فلات)
بیداد (ظلم- ستم- تعدی)
بیدار (ساهر)
بیدخت (ستاره زهره- ناهید)
بیدق (یکی از مهره های شطرنج)
بی دین (زنداق- زندیق- لائیک)
بی رحم (سفاک)
بیرق (پرچم- علم- رافت- لوا)
بیرم (میله آهنی ضخیم- دیلم- اهرم)
بیرون رفته گان از دین (خوارج)
بی زبان (لال)
بیست و نهمین سوره قرآن (عنکبوت)
بیست و یکمین سوره قرآن (انبیا)
بی سواد (امی)
بیشترین گاز موجود در جو زمین (نیتروژن)
بیشمار (- نهمار - بی مر - لایعد- بی حساب- بی اندازه)
بیشه (عرین- جنگل- نیستان)
بی صدا می کشد (سم)
بیض (تخم- تخم مرغ)
بیطار (دامپزشک)
بی طالع و بدبخت (سگار)
بیع (خرید و فروش)
بیعانه (ربون- آوانس- پیش بها)
بیغار (طعنه- سرزنش- ملامت)
بیغال (نیزه- پیکان)
بی غل و غش (سره)
بی غوله (کنج- گوشه)
بی فرزند گشتن (اهبال)
بی قراری (تپ- نا آرامی)
بیکاره (لش)
بی کس (تنها)
بی کفایت (نالایق)
بی گناه (بری)
بیگم (خانم - بانو- خاتون)
بیل (انگز)
بیلان (ترازنامه)
بیم (ترس - هراس- خوف)
بیمار در حال جان کندن (محتضر)
بیمارستان (هروانه)
بیمارستانی در تهران (اراد)
بیمار نمایی (تمارض)
بیماری (دا- مرض- ناخوشی)
بیماری آب سیاه (گلو کوم)
بیماری اختلال دستگاه عصبی (پارکینسون)
بیماری التهاب سینوس (سینوزیت)
بیماری التهاب مثانه (سیستیت)
بیماری التهابی حنجره (خروسک- لارنژیت)
بیماری التهاب کبد (هپاتیت)
بیماری التهاب مخاط معده (گاستریت)
بیماری افریقا (ابولا)
بیماری بروسلوز (تب مالت)
بیماری پوستی (جرب -برس - پیس- اگزما)
بیماری پوستی حاد (زونا)
بیماری پوستی مزمن خود ایمنی (پسور یازیس)
بیماری پوکی استخوان (استیوپوروز)
بیماری تب نوبه (مالاریا)
بیماری تنفسی (برونشیت- آسم)
بیماری تورم پرده های مغز (مننژیت)
بیماری توهم (پارانویا)
بیماری تیفوس (حصبه - محرقه)
بیماری جلدی (گال)
بیماری چشم (تراخم)
بیماری چینی (سارس)
بیماری خاموش (پوکی استخوان)
بیماری خون روش (هموفیلی)
بیماری خونی ارثی (تالاسمی)
بیماری درد مفاصل (رماتیسم)
بیماری دشواری بلع (دیسفاژی)
بیماری روان گسیختگی (شیزوفرنی)
بیماری روحی (روانی)
بیماری ریزش موی بدن (گر)
بیماری ریوی (سل)
بیماری سودا (مالیخولیا)
بیماری سیاه زخم (شاربن)
بیماری شاربن (سیاه زخم)
بیماری شاهان (نقرس)
بیماری ضعف اعصاب (نورا سنتی)
بیماری عفونت ریه (پنومونی)
بیماری عفونی که زخمی موضعی بتدریج روده و ریه را در بر می گیرد (سیاه زخم)
بیماری عفونی جانوران نشخوار کننده (سیاه زخم)
بیماری عفونی میکروبی ریه ها (ذات الریه)
بیماری عفونی ناشی از ورود باکتریهای خاک به بدن (کزاز)
بیماری غده هیپوفیز (آکرومگالی)
بیماری غمباد (گواتر)
بیماری فلج اطفال (پو لیو میلیت)
بیماری کاتاراکت (آب مروارید)
بیماری کزاز (تتانس)
بیماری که نام دیگر آن پژواک گویی است (اکولالی)
بیماری کلیوی (اورمی)
بیماری کم خونی (آنمی)
بیماری کمبود پروتئین (کواشیورکور)
بیماری کمبود ویتامین آ (گزروفتالمی)
بیماری کمبود ویتامین ب یک (بری بری)
بیماری کور رنگی (دالتونیسم)
بیماری کوفت (آتشک)
بیماری گرمسیری که در اثر گزش پشه آنوفل بروز میکند (مالاریا)
بیماری گواتر (غمباد)
بیماری لقوه (پارکینسون)
بیماری مسری و خطرناک (سل)
بیماری نرمی استخوان (راشی تیسم)
بیماری و مرض ( دا )
بیماری ویروسی تورم غده های بزاقی ناحیه بناگوش (اوریون)
بیمر (بیشمار- نهمار- لایعد- بی اندازه)
بی مغز (کاوک)
بی مو (تاس)
بین (وسط- میان- لا)
بین المللی و جهانی (انترناسیونال)
بینایی سنجی (اپتومتری)
بی نظمی (آنارشی)
بی نظمی ضربان قلب (اریتمی)
بینوا (بائس- فقیر- بی چیز- صعلوک)
بی نهایت (نهمار)
بینی (دماغ)
بینی بریده (اجدع)
بینی روسی (نف)
بینی ها (آناف)
بیو تکنولوژی (زیست فناوری)
بیو سیستماتیک (زیست سامان)
بیو گراف (شرح حال نویس- تذکره)
بیو لوژی (زیست شناسی)
بی وفا (غدار)
بی وفایی (کیسان)
بی وقار (سبکسر - لوالو)
بیوه (کالم- زن شوهر مرده)
بیهوده و گزاف (طامات- مهمل- بی معنی- خنج)
بی هوشی شدید (کما)
بی هوشی (غش)
http://www.bedanimm.loxblog.com
معنای لغاتی که با حرف (ب) شروع می شوند
برای دسترسی سریع علاقه مندان به حل جدول تمامی لغات به ترتیب حروف الفبا نوشته شده است
=با (آش)
=با ایمان (مومن)
=بائس (بینوا- نیازمند)
=باب ( در )
=باب روز(مد- آلامد)
=بابزن (سیخ کباب)
=باباغوری (چشمی که ترکیده و مردمکآن بیرون آمده باشد)
=بات (برنده- قاطع)
=باتری-باطری (آتشبار)
=باتلاق (خلاب- منجلاب- آبگند- لجن زار)
=باتلاق زاینده رود (گاوخونی)
=باتالیون (دسته - گروه- گردان)
=باتون (چوبدست- عصا- چوبدست پاسبانان)
=باج ( ساو- خراج- مالیات )
=باج گیری (اخاذی)
=باجناق (همریش- هم زلف)
=باجه (روزنه- گیشه- دریچه)
=باجی (خواهر- همشیره)
=باحور (گرما در تابستان)
=باختن (بای)
=باخسه (حجام - ریشتر)
=باخه (لاک پشت)
=بادام (لوز)
=بادام بن (درخت بادام)
=بادام زمینی (آراشید)
=بادامه (پیله ابریشم)
=باد اندک (رش)
=بادبادک فرنگی (کایت)
=بادبان (خیمه کشتی- گریبان- سر آستین)
=بادبان کشتی (جل)
=باد برین (باد صبا)
=باد پا (تندرو)
=باد پروا (دریچه- بادگیر- باد خن)
=باد خنک (نسیم- ایاز)
=باد دبور (بادی که از جنوب غربی بوزد)
=بادر (کاهو)
=باد ریزه (رش)
=باد زهرآگین (سموم)
=باد سرد (زم- زمهریر)
=باد شدید همراه با باران (دمه)
=بادفر (گلایدر- فرفره- بادزن)
=باد قبله (جنوب)
=بادکش (تنوره- بادگیر)
=باد کم (رش)
=باد گرم تابستان (بارح)
=باد گرم جنوبی (شره)
=بادمجان (انب)
=باد نامساعد (نکبا)
=باده (شراب- می)
=بادی که از مغرب وزد (دبور)
=بادیه (صحرا- بیابان)
=باذل (بذل و بخشش کننده)
=با دلیل و برهان (مبرهن)
=باران اندک ( رش- رشن )
=باران بهاری(وسمی)
=باران تند و شدید (وابل)
=باران ریز(طل)
=بارانی نمدین (لباده)
=بارح (باد گرم- شب گذشته)
=بارد (سرد - خنک)
=بارز (نمایان - آشکار- ظاهر)
=بارق (درخشان- تابان- برقدار- برق زننده)
=بارگی (اسب- باره)
=بارگین (آبگیر- تالاب-آبریز- منجلاب)
=بارم (ریز نمرات)
=بارو (دیوار قلعه- حصار- باره)
=بارومتر (میزان الهواء- هواسنج)
=بارون (یکی از القاب اشراف اروپایی در قدیم)
=باره (دیوارقلعه- حصار- بارو)
=باره (کرت- مرتبه- دفعه)
=باره (اسب- بارگی)
=بارها و دفعات (کرات)
=باره بند (اصطبل - طویله)
=باریدن (بارش)
=باریک (دق )
=باریک بین (دقیق- زیرک- کنجکاو)
=باز (وا- گشوده)
=بازار (سوق)
=بازار یاب (ویزیتور)
=بازار یا پاساژ سقف دار (ساباط)
=بازالت (مرمر سیاه - سنگ محک)
=باز بینی و کنترل کردن (وارسی)
=باز دارنده و مانع (رادع- عایق)
=بازداشتن (نهی)
=بازرگان (ارتاق- تاجر- سوداگر)
=بازسازی (مرمت- ترمیم)
=باز ستدن (استرداد)
=باز شکاری (ترلان- ورکا)
=بازغ (روشن- تابان- طلوع کننده)
=باز کاویدن از چیزی (ندش)
=بازگشت (ماب- عود- مراجعت)
=بازو و آرنج (ذراع)
=بازی تخته (نرد)
=بازی قدیم قهوه خانه ای (ترنا)
=بازیکن آزاد در والیبال (لیبرو)
=بازیکن میانی فوتبال (هافبک)
=بازیگر آمریکایی کت بالو برنده اسکار 1963 (ماروین)
=بازیگر بزرگ سینمای فرانسه (بینوش)
=بازیگر پس از باران (الماسی)
=بازیگر تنوره دیو (فرزانه کابلی)
=بازیگر زن آرامش در میان مردگان (نورا هاشمی)
=بازیگر زن سریال با من بمان (سولماز غنی)
=بازیگر زن سریال ترانه مادری (هما روستا)
=بازیگر زن سریال خاک سرخ (مهتاب کرامتی)
=بازیگر زن سریال فاصله ها (فاطمه گودرزی)
=بازیگر زن فیلم پاتو زمین نزار (شیلا خداداد)
=بازیگر زن فیلم پله آخر (لیلی حاتمی)
=بازیگر زن فیلم سام و نرگس (اکرم محمدی)
=بازیگر زن فیلم عاشق مترسک (یکتا ناصر)
=بازیگر زن فیلم قلقلک (سحر ولد بیگی)
=بازیگر زن ماروپله (بروفه)
=بازیگر زن فیلم میانجی صلح (نیکول کیدمن)
=بازیگر زن هالیوودی فیلم جکی کالین (مگ رایان)
=بازیگر زن فیلم هالیوودی فیلم مگس (جین ادی ویس)
=بازیگر زن همدلی (لیلی موسوی)
=بازیگر سریال تاوان (مریم کاویانی)
=بازیگر سریال حلقه سبز (حمید فرخ نژاد)
=بازیگر سریال شوق پرواز (شهاب حسینی)
=بازیگر سریال قابهای خالی (ناصر هاشمی)
=بازیگر سریال قلب یخی (نسرین مقاتلو)
=بازیگر سوار دلاور (ایوین)
=بازیگر عضلانی هالیوود (ارنولد)
=بازیگر فرانسوی اسلحه بزرگ (دولن)
=بازیگر فقید سینمای ایران (مهدی فتحی)
=بازیگر فیلم بازگشت کازاناوا (الن دلون)
=بازیگر فیلم بی خداحافظی (محمد رضا فروتن)
=بازیگر فیلم پاداش (حسن معجونی)
=بازیگر فیلم عروس افغان (حسین یاری)
=بازیگر فیلم قلقلک (رضا شفیعی جم)
=بازیگر فیلم کتابخوان (کیت وینسلت)
=بازیگر فیلم گلهای داودی (داود رشیدی)
=بازیگر فیلم مجلس رقص هیولا (هالبری)
=بازیگر فیلم مرد بارانی (تام کروز)
=بازیگر کمدی (کمدین)
=بازیگر لج و لجبازی (سیاوش خیرابی)
=بازیگر مرد فیلم از دور دست (کوروش تهامی)
=بازیگر مرد فیلم زندگی شیرین (جواد رضویان)
=بازیگر مطرح ایرلندی (دانیل دی لوئیس)
=بازیگر نقش جمیل (سلطانی)
=بازیگر نقش جهان پهلوان تحتی (فریبرز عربنیا)
=بازیگر نیاز (شهره لرستانی)
=بازیگر هالیوودی فیلم اژدهای سرخ (رالف فاینس)
=بازیگر هالیوودی فیلم تازه کار (مارلون براندو)
=بازیگر فیلم لوژیون (دنیس کواید)
=بازی نفس گیر (زو)
=بازی های ورزشی هرچهار سال یکبار در یک کشور (المپیک)
=باستان (کهنه- گذشته- دیرینه- قدیمی- تاریخی)
=باستان شناسی (آرکئولوژی)
=باستان شناس انگلیسی که قبر توتانخامون را کشف کرد (هاورد کارتر)
=باستیل (قلعه- دژ)
=باسک (خمیازه - دهن دره-فاژ)
=باسکول (قپان- ترازوی بزرگ)
=باسلیق (شاهرگ بازو)
=با سواد (ملا)
=با شام (پرده- پرده در)
=باشامه (چادر- چارقد- روسری زنان)
=باشرم (آزرمگین)
=باشگاه فوتبال فرانسوی (لیون)
=باشه (واشک- قرقی - هیلا)
=باشی (سردار- سردسته -سرور)
=باصر (بینا- بیننده)
=باطن (پنهان- درون چیزی)
=باغ افلاطون (اکادمی)
=باغ انار (نارستان)
=باغ شیرین (یکی از سی لحن باربد)
=باغ و بوستان و زراعت (بن- حدیقه- آبسال)
=بافت (تار و پود- نسج)
=بافت شناسی (فیزیولوژی)
=بافتی که دچار شیمر شده (ناهمسان)
=باقر (شکافنده- گشاینده- لقب امام پنجم)
=باقلا (کوسک-کالوسک)
=باقلای مصری (ترمس)
=باقلوا (لوزینه)
=باقی جان (نا)
=باقیمانده (تتمه)
=باکتری (میکروب- موجود ذره بینی)
=باکتری حصبه (سالمونلا)
=باکتری شناس (میکروبیولوژیست)
=باکتری شناسی (باکتریولوژی)
=باکتری های مولد بیماری تب مواج (بروسلا)
=باکر (بامداد)
=با گوشه چشم اشاره کردن (لمز)
=بال - بالن (وال)
=بالا آمدن آب دریا (مد)
=بالابان (طبل- دهل- کوس- تبیره)
=بالا پوش بلند (ردا)
=بالاترین نقطه (اوج)
=بالا خانه (ورواره - وروار)
=بالار (شاه تیر سقف)
=بالانس (ترازو)
=بالای دیوار (سرلاد)
=بالای زانو (ران)
=بالای فرنگی (آپ)
=بالای لاتین (آپ)
=بالش (متکا- مسند- تکیه گاه)
=بالشتک نان پزی (هرا)
=بالشتک لغزشی (یاتاقان)
=بالغ (رسا)
=بالکن (ایوان- مهتابی- تراس)
=بال مرغ (کنف)
=بالندگی (انما)
=بالو (زگیل - آزخ)
=بالوایه (پرستو)
=بالین (بستر- نهالین)
=بام (سقف)
=بامبو (نی هندی)
=بامداد (صبح زود)
=بامس (گرفتار)
=بامه (ریش بلند و انبوه - مرد ریش دراز)
=باند (نوار - رشته - لفافه)
=باند قرمز در کاراته (اکانی)
=بانکروت (ورشکست - نقص عهد)
=بانگ -آواز- فریاد (غو- غریو- صیحه- صدا)
=بانگ بلند (گلبانگ)
=بانگ جغد (زقو)
=بانگ حیوانات درنده (هرا)
=بانگ شتر (هدیر)
=بانگ قمری (وت)
=بانگ کبوتر (هدیل)
=بانک کردن کلاغ (نعیق)
=بانگ نماز (اذان)
=بانگ وزغ ( وغ )
=بانوی انگلیسی (لیدی)
=بانوی چراغ بدست (نایتینگل)
=بانوی خوشنویس قرن سیزدهم (مریم بانو)
=بانوی شاعر آمریکای (امیلی دیکنسون)
=بانوی فرانسوی (مادام)
=بانوی کاشف خاصیت رادیو اکتیو (مادام کوری)
=بانوی نقاش معاصر ایرانی (ایران درودی)
=بانوی نویسنده انگلیسی رمان خرمگس (اتل لیلیا نوینیچ)
=بانوی هندی(ساتی)
=بانی (موسس- بنیانگزار)
=بانی باغ شاهزاده ماهان (محمد حسن خان سردار)
=بانی ترکیه (آتا تورک)
=بانی زبان اسپرانتو (لودویک زامنهو)
=بانی شعر نو (نیما)
=بانی صلیب سرخ جهانی (هانری دونان)
=بانی فرانسوی هندسه تحلیلی (رنه دکارت)
=بانی مذهب بودا (گوتامابودا)
=بانی مذهب پروتستان (لوتر)
=باور (یقین - اعتقاد- عقیده)
=باوقار (جنتلمن- نیکو منش- متین- نجیب)
=باهار (ظرذف - کاسه - خنور)
=باهر (روشن - درخشان)
=با هرج می آید (مرج)
=باهک (شکنجه- آزار)
=باهم دعوا کردن (تداعی)
=باهوش (آژیر- محتاط -- ویرا- داهی)
=بای (ثروتمند- مالدار - چیز دار)
=بایا (ضروری- واجب - لازم)
=بایر (ویران- فساد- خراب- زمینی که در آن زراعت نکنند)
=بایع (فروشنده)
=بایقوش (جغد- بوم- بوف)
=با یکدیگر آراسته شدن (تناسق)
=بایکوت (تحریم - تهدید به مرگ)
=بایگان (نگدارنده)
=بئر (چاه)
=بت (صنم- بغ)
=بتانیک (گیاه شناسی - نبات شناسی)
=بت پرست (انیمیست)
=بتکده (نگا - بت خانه)
=بتکده ای در هندوستان که سلطان محمود فتح کرد(سومنات)
=بتو (قیف)
=بتول (پاکدامن)
=بتون (ساروج- گل آهک- شفته)
=بتون آرمه (بتون مسلح)
=بت ها (اصنام)
=بتیا (سینه)
=بتیار (رنج - مشقت- محنت)
=بتی در عصر جاهلیت (لات - منات- هبل)
=بث (برانگیختن غبار- فاش کردن خبر)
=بجا آوردن (ادا)
=بج (درون دهان - توی دهان- لپ)
=بجا (در خور - شایسته- لایق- در حق)
=بجکم (ایوان -صفه- خانه تابستانی)
=بچشم دیدن (رای العین)
=بچه (کودک - فرزند - طفل)
=بچه از خود راضی (لوس- ننر)
=بچه ترسان (لولو)
=بچه چهارپایان (نتاج)
=بچه پلنگ (هرماس)
=بچه دان (یارک)
=بچه دزد معروف (آل)
=بچه شتر مرغ (حتک- ناقه)
=بچه شرور (تخس)
=بچه شیر (شبل)
=بچ (لب، توی دهان ، درون دهان )
=بحر (زو)
=بحار (دریاها)
=بحرالغرایب (کاراییب)
=بحران (آشفتگی - تغییر حالت)
= بحرانی ( حاد)
=بخ (برای مدح و اظهار خشنودی و بمعنی زه،خوشا و آفرین)
=بخار (ابخره- گاز)
=بخار دهان (ها)
=بخاری برقی (هیتر)
=بخت (طالع- نصیب- بهره - اقبال- شانس)
=بخت آزمایی (لاتار)
=بختو (رعد - تندر)
=بخته (فربه - چاق)
=بختیار (خوشبخت - سعادتمند)
=بختیار و ثروتمند (دولتمند)
=بختی (شتر قوی هیکل)
=بخجد (ریم- چرک- ریم آهن)
=بخرد (عاقل- هوشیار- خردمند - دانا)
=بخس (ناقص - کم - اندک)
=بخش آشتیان (نادر آباد)
=بخشایش گناه مردم از سوی خدا (آمرزش)
=بخشاینده و عفو کننده (بخشایشگر)
=بخش تنگستان (دلوار)
=بخش دوم ازمعده گوسفندان (نگاری)
=بخش سواد کوه (دراسله)
=بخشش (هبه- نوال- کرم- سخا)
=بخش عمده شن و ماسه (سیلیس)
=بخش کردن کلمات (هجا)
=بخش گوش بیرونی (نرمه)
=بخش متحرک میز (کشو)
=بخشنده و سخی (جواد)
=بخشی از آذربایجان (آران)
=بخشی از آستوریاس اسپانیا (نابا)
=بخشی از اسکندر نامه نظامی (شرف نامه)
=بخشی از انگلستان (بریتانیا)
=بخشی از اوستا(نسک- یشت- وندیداد)
=بخشی از دستگاه عصبی (بصل النخاع)
=بخشی از سیستم فرمان که چرخها را به اکسل وصل می کند (سگ دست)
=بخشی از شبانه روز (تسو)
=بخشی از شهر کرج (حصارک- گلشهر)
=بخشی از شهسوار (نشتا)
=بخشی از فلسفه ارسطویی (مابعد والطبیعه)
بخشی از مغز (مخ - تالاموس)
=بخشی از موتور الکتریکی (روتور)
=بخشی از کلیبر در آذربایجانشرقی (آبش احمد)
=بخشی از هریس در آذربایجانشرقی (خواجه)
=بخل (زفتی- خست- ضد کرم)
=بخل ورزیدن (ضنت)
=بخور (رنگ خاکستری سیر)
=بخون (ستاره مریخ- بهرام)
=بخیل (شح- نحناح - مناع- خسیس)
=بخیه (شلال- کوک- آجیده)
=بخیه خیاطان (کن)
=بخیه درشت (کن- شلال)
=بخیه لباس (کوک)
=بد (چاره و گزیر،عوض و جدایی و بمعنی بت وبتخانه نیزمی آید).
=بد اخم (عبوس-عباس- ترشرو- بدخو- اخمو)
=بد اندیش (بدسگال- بد دل)
=بدایت (آغاز)
=بدبخت (شقی- تیره روز)
=بدبختی و بیچارگی (ادبار- شقاوت)
=بدبده (ورتیج- کرک- بلدرچین- بدبدک)
=بدبو (متعفن- گندیده - بویناک)
=بدبوی (نتن)
=بدتر (اسو)
=بدترکیب و زشت صورت (عفریته)
=بد خو (خشمگین)
=بد خواه (حسود)
=بددل (غر)
=بدرود (وداع- خداحافظی)
=بدره (کیسه زر- همیان)
=بد سگال (بد اندیش- بد خواه)
=بد عاقبت (نافرجام)
=بدعت (نوآوری)
=بدگو (لماز)
=بدگویی (هجا)
=بدل از غسل و وضو (تیمم)
=بدلکار فقید در سال 88 (پیمان ابدی)
=بد منظر و زشت رو (دمیم)
=بدن (تن- کالبد- جسم)
=بد نام (بی آبرو- رسوا)
=بدن حیوان مرده (لاش)
=بدون درنگ (زود- سریع)
=بدون قانون (هرت)
=بدون موی (لغ)
=بدی (آک- شر- فساد)
=بدیع (نغز- تازه - نو)
=بذر (تخم- دانه)
=بذر کتان (یانه)
=بذل (عطاء- کرم- بخشش)
=بذله گو (شوخ)
=بر (ثمر- میوه- بغل - آغوش- بیابان- صحرا)
= برآمدگی ( ورم)
=برآمدگی جلوی زین (قربوس)
=برآمدگی زمین (رش)
=برابر یکسال (دوازده ماه)
=برادران (اخوان)
=برادران انگلیسی در دربار صفویان (شرلی)
=برادران مخترع سینما (لومیر)
=برادر پدر (عم)
=برادر خودمانی (داداش)
=برادر رستم (شغاد- زواره)
=برادر شیرازی (کاکا)
=برادر فریدون پیشدادی (کیانوش)
=برادر کمبوجیه (بردیا)
=برادر کورش (بردیا)
=برادر مازندرانی (برار)
=برادر ناپلئون (لوسین)
=براق (نام اسبی که حضرت محمد در شب معراج بر آن سوار شد)
=براق کننده پارچه (آهار)
=برانشی (آبشش)
=برانکار (تخت روان- تخت بیماران و مجروحین)
=برانگیخته (منبعث)
=براوو (آفرین - مرحبا)
=برای بیان نفرت بکار می رود (اف)
=برای درمان کم خونی استفاده می شود (اسید فولیک)
=برای گرفتن توپ در فوتبال میروند (تکل)
=بربط (عود- یکی از آلات موسیقی شبیه تار)
=برج (کوشک- قلعه)
=برجاس (آماجگاه - هدف- نشانه تیر)
=برجستگی زیر کفش فوتبال (استیک)
=برجستگی لاستیک ( آج)
=برجستگی ته کفش (آج)
=برجستگی زیر شانه کت (اپل)
=برجستگی زیر گونه (لپ)
=برجسته ترین اثر سینمایی روسیه (چهل و یکمین)
=برجسته ترین فرمانده فرانسه (توگلا)
=برج حمل (بره)
=برج فرانسه (ایفل)
=برج کبوتر (ورده)
=برجیس (ستاره مشتری)
=برچسب (انگ- اتیکت)
=برچسب روی چیزی (اتیکت)
=برچسب روی کالا (بارکد)
=برخاستن (قیام)
=برد (سرما- سردی)
=برداشت محصول (درو)
=بردبار (شکیبا- حلیم- صبور)
=بردک (لغز - چیستان- افسانه)
=بردگی (رق- یوغ)
=برد معروف (یمانی)
=برده (رهی- غلام- نوکر- کنیز- بنده زر خرید)
=برده کردن (اسر)
=بردیای دروغین (گیومات)
=برد یمانی (پارچه کتانی منسوب به یمن)
=بررسی (وارسی- رسیدگی- مطالعه- تحقیق)
=برز (قد- قامت- بالا)
=برز (کار - عمل- کشت - زراعت- ورز)
=برزگر (ورزه- ورزکار- کشاورز- زارع)
=برزن (کوی- محله - کوچه)
=برس (شت- مهار- مهار شتر- ماهوت پاک کن- مسواک- قلم موی درشت)
=برس اسب (قشو)
=برسام (ورم سینه)
=برش خربزه (قاش)
=برش کنگره ای (دالبر)
=برش سینمایی (کات)
برطرف کردن ( رفع )
=برغمان (مار بزرگ- اژدها)
=برغول (گندم نیم کفته)
=برف ریزه (بژ)
=برفک (مرضی دراطفال با با دانه ها و جوشهای سفید)
=برق را از کوئل به دلکو موتور خودرو می رساند (وایر)
=برقرار (دایر)
=برقع (روبند- نقاب)
=برق مثبت (فاز- آند)
=برق منفی (نول)
=برکت (ری)
=برکت سفره (نان)
=برکه (تالاب- حوض آب- استخر کوچک)
=برگ (ورق)
=برگ برنده (آس)
=برگ درخت (رق)
=برگزیده (زبده- سرآمد)
=برگزیده از هر چیز (وتره)
=برگه (فیش)
=برگه (تکه های خشک شده هلو)
=برگه کاغذ (ورق)
=برگه های انتخاباتی (آرا)
=برلیان (درخشان - براق- شفاف - الماس)
=برمه سابق (بیرمانی)
=برنا (جوان)
=برناس (غافل- نادان- خواب آلود)
=برنج ( رز- ارز )
=برنج پست (چمپا)
=برنج شوشتری (کات)
=برنج فروش (رزاز)
=برنج نکوبیده (شلتوک- شالی)
=برنج هندی (نتن)
=برنداف (تسمه- دوال-روده)
=برنده (تیز)
=برنده آلمانی جایزه نوبل در سال 1923 (گوستاواسترسمان)
=برنده آمریکایی نوبل ادبی سال1948 (الیوت)
=برنده اسکار 1989 برای فیلم رنگ پول (پل نیومن)
=برنده اسکار1957بهترین کارگردانی برای فیلم لورنس عربستان (دیویدلین)
=برنده اسکار 2001 بهترین بازیگری مرد (راسل کرو)
=برنده اسکاربهترین بازیگر مرد سال 2008 (دانیل دی لوئیس)
=برنده اسکار 2002 بهترین بازیگر نقش اول زن (هال بری)
=برنده اسکار2006 بهترین کارگردانی (آنگ لی)
=برنده اسکار کارگردانی سال1975 میلادی (میلوش فورمن)
=برنده اسکار2002 میلادی بهترین موسیقی متن فیلم ارباب حلقه ها (هاواردشور)
=برنده جایزه ادبی 1934پولیتزر (سارویان)
=برنده سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن برای بازی در فیلم بی پولی (لیلا حاتمی)
=برنده سیمرغ بلورین نقش اول زن (هنگامه قاضیانی)
=برنده نخستین جایزه صلح نوبل در سال1914 (ژان هانری دونان)
=برنده نوبل 1929 (توماس مان)
=برنده نوبل ادبی 1982 (گابریل گارسیا مارکز)
=برنده نوبل 1984 ادبیات (الیوت)
=برنده نوبل 1992 ادبیات (درک والکوت)
=برنده نوبل 2008 ادبیات (لوکل زیو)
=برنده نوبل 1923 پزشکی (جان ماکلوید)
=برنده نوبل 1924 پزشکی (ویلهلم اینتهوون)
=برنده نوبل 1903 شیمی (هانری بکرل)
=برنده نوبل 1907 شیمی (رادرفورد)
=برنده نوبل 1911 شیمی (مادام کوری)
=برنده نوبل 1920 شیمی از آلمان (والتر نرست)
=برنده نوبل 1979 صلح (مادرترزا)
=برنده نوبل 1901 فیزیک (رونتگن)
=برنده نوبل 1932 فیزیک (ورنرهایزنبرگ)
=برنده نوبل 1987 فیزیک (کارل الکساندر مولر)
=برنده و قاطع (بات)
=برنس (کلاه دراز-کلاه درویشی- برکی)
=برنگ (جرس- درای- زنگ- کلید- کوبه در خانه)
=بروشور (دفترک)
=بروفه (کمربند- دستار- شال دور کمر)
=برهان (دلیل- حجت)
= برهنه ( عور - لخت)
=بره شش ماه (شیشک)
=برهنه (روت- رت- لخت- عریان)
=بری بری (بیماری کمبود ویتامین B)
=برید (قاصد- چاپار- نامه بر)
=بریدن از بیخ (حذ)
=بریدن سر قلم (قط )
=بزاز (پارچه فروش)
=بزاق (قشا- خدو- آب دهان)
=بزباش (آبگوشت سبزی)
=بزدل (ترسو- کم جرات)
=بزرگ (گت - گط)
=بزرگان طایفه (بیگلر)
=بزرگ ایل (بکتاش)
=بزرگترین استان افغانستان (هلمند)
=بزرگترین جزیره در دریای کارائیب (کوبا)
=بزرگترین جزیره ژاپن (هونشو)
=بزرگترین دریاچه آفریقا (ویکتوریا)
=بزرگترین دریاچه ایران (کاسپین)
=بزرگترین دریاچه جهان (خزر)
=بزرگترین دریاچه آب شیرین جهان (سوپریور)
=بزرگترین رودخانه استان همدان (گاماسیاب)
=بزرگترین شرکت نرم افزاری کامپیوتر (مایکروسافت)
=بزرگترین شهر تانزانیا (دارالسلام)
=بزرگترین شهر عربستان (جده)
=بزرگترین شهر مراکش (کازابلانکا)
=بزرگترین شهر نیجریه (لاگوس)
=بزرگترین دریاچه ایران (کاسپین)
=بزرگترین رود آمریکا (می سی سی پی)
=بزرگترین قاره (آسیا)
=بزرگترین قله قاره آمریکا (اکونکاگوا)
=بزرگترین قمر سیاره نپتون (تریتون)
=بزرگترین نابغه پویا سازی در جهان (والت دیسنی)
=بزرگ گروه (سر میر)
=بزرگ منشی (نب)
= بزرگنمایی ( زوم)
=بزرگوار (ماجد)
=بزرگواران (کرام)
=بزرگواری (علا)
=بزرگواریها (تکارم)
=بزرگ و تناور (جسیم)
=بزرگ و فرمانده گروه (سرمیر)
=بزرگی و شکوه (مهابت- ابهت- عظمت)
=بز پیر (شاک)
=بزغاله (جدی)
=بزک (آرایش- توالت)
=بز کوهی ( کل )
=بز نر (شاک)
= بز نر ( تکه)
=بزه و گناه (حرج)
=بژ (برف ریزه که در شب های زمستان به زمین می ریزد).
=بساط (فرش- گستردنی)
=بساک (تاج گل- افسر)
=بستان افروز (گل تاج خروس)
=بستانکار (داین- طلبکار)
=بستر (نهالین- بالین)
=بستن (رتق)
=بستن چیزی بر جراحت : (ضماد)
=بستو (سبو- کوزه سفالی-بستک)
=بسته کننده شکاف (راتق)
=بسد (مرجان)
=بسل (گاورس)
=بسیار (جرار - انبوه- زیاد- فراوان)
=بسیار با هوش (نابغه)
=بسیار خوار (کرزم)
=بسیار خونریز (سفاک)
=بسیار دشنام دهنده (شتام)
=بسیار رحم کننده (ارحم)
=بسیار سرزنش کننده (لوام)
=بسیار عظیم (سترگ)
=بسیار کشنده (قتال)
=بسیار کوچک (فسقلی)
=بسیاری (بسی- بسا)
=بش (کاکل - یال اسب- پش و فش - بند و بست)
=بش (پنج ترکی)
=بشر (آدم)
=بشقاب بزرگ (دوری- دیس)
=بشک (شبنم)
=بشکم (ایوان- صفه- بارگاه- خانه تابستانی)
=بشکه ساز (کواب)
=بصل (پیاز)
=بط (مرغابی - اردک)
=بطانه (آستر-آستر لباس)
=بعل (شوهر- نام بتی بوده)
=بعید (دور)
=بعیر (شتر)
=بغ (خدا- ایزد- به معنی بت هم آمده- فغ)
=بغرنج (مشکل- پیچیده)
=بغض (کینه - دشمنی)
=بغل (پهلو- آغوش- کنار- بر)
=بق (پشه - ساس)
=بقال (خواربارفروش)
=بقیه و دنباله (ادامه)
=بغل سینه و آغوش (کش - بر)
=بق (پشه)
=بقچه لباس (رزمه)
=بک (وزغ،غوک، قورباغه- پشت و دنبال-پشتیبان )
=بکاء (گریه کردن- گریستن)
=بکتاش (بزرگ ایل)
=بکران (ته دیگ- پلو)
=بکم (ابکم- گنگ)
=بلبل (هزار- عندلیب- هزار دستان)
=بل (حرف عطف- بلکه)
=بل (سنجد)
=بلاج (بوریا - حصیر)
=بلارج (لک لک)
=بلاغت (فصیح بودن- رسای سخن- شیوایی سخن)
=بلال (ذرت)
=بلدرچین (وشم - کرک- وخلیج- بدبدک- کرک- سمانه)
=بلبل (هزار- عندلیب-هزاردستان-زند باف- زند خوان)
=بلدیه (شهرداری)
=بلسک (پرستو)
=بلشک (سیخ کباب)
=بلع (فرو بردن غذا)
=بلکس (سر دیوار - کنگره دیوار)
=بلکک (آب نیمه گرم - ولرم)
=بلم (لتکا- کرجی- زورق- قایق کوچک)
=بلند پایه (ورجاوند- سامی)
=بلندترین سد خاورمیانه (سد دز)
=بلندترین قله آتش فشان در آسیا (کین تجا)
=بلندترین قله افغانستان (نوشاخ)
=بلندترین قله قاره آمریکا (اکونکاگوا)
=بلندترین قله قاره افریقا (کلیمانجارو)
=بلندترین قله کوههای خراسان (بینالود)
=بلندترین قله نیم کره غربی (آلنگا)
=بلند طبعی (مناعت)
=بلند مرتبه (سامی- ورجاوند- ارجمند)
=بلندی آسمان ( عرش)
=بلندی سیستان (کوه سیاه بندان)
=بلندی و رفعت (سمو)
=بلوچ (تاج خروس)
=بلور (کریستال)
=بلوری شدن اجسام (تبلور)
=بلی آلمانی (یا)
=بلی روسی (دا)
=بلیت (پته)
=بلیغ (فصیح- رسا)
=بم (صدای پر و درشت)
=بن (بیخ- بنیاد)
=بن (قهوه)
=بن آستین (ردن)
=بنان (موز- انگشتان- سر انگشتان)
=بنای آجری تاریخی در شهر ری متعلق به سده 75 هجری (برج طغرل)
=بنای پشت به آفتاب (نش- نسار)
=بنای تاریخی داربگرد در آنجاست (داراب)
=بنای تاریخی عصر صفوی در جنوب بهشهر (چشمه عمارت)
=بنای گچ بری شده (مقرنس)
=بنایی در بیت المقدس با گنبدی طلایی که نزدذ عامه مردم به اشتباه مسجدالاقصی تلقی میشود (مسجد قبه الصخره) =بنایی در فرانسه که در سال 1535 ساخته شد. (کاخ سن ژرمن)
=بناهای باستانی در فلات مرکزی ایران به شکل احجامی پله پله مانند (زیگورات آشور)
=بنت (دختر)
=بنجاق- بنچاق (قباله- سند)
=بندار (مایه دار- سرمایه دار)
=بند باز (آکروبات)
=بند پای زندانیان (غل- لگ)
=بندر اکوادور (سالیناس)
=بندر روسیه در قطب شمال (آرخانگلسک)
=بندرول (بندیل)
=بندری در آمریکا (شیکاگو)
=بندری در انگلستان (لیورپل)
=بندر نروژ در قطب شمال (برگن- تورنتهایم)
=بندری در اسپانیا (مالاگا- والنسیا)
=بندری در استرالیا (سیدنی)
=بندری در اکوادور (سالیناس)
=بندری در اوکراین (یالتا- ادسا)
=بندری در ایتالیا (جنوا)
=بندری در بلغارستان (وارنا)
=بندری در برزیل (ریودوژانیرو)
=بندری در بوشهر (کنگان- گناوه)
=بندری در پرو (کالائو)
=بندری در ترکیه (آدانا- ازمیر- استانبول)
=بندری در جنوب چین (ماکائو)
=بندری در جنوب شرقی چین (ماکویا)
=بندری در جنوب فرانسه (مارسی)
=بندری در چین (دالیان- شانگهای)
=بندری در ژاپن (یوکوهاما)
=بندری در سوئد (مالمو)
=بندری در عراق (فاو- بصره)
=بندری در غرب کانادا (ونکوور)
=بندری در فرانسه (لیون- مارسی)
=بندری در قبرس (لیماسول)
=بندری در کانادا (ونکوور)
=بندری در کره جنوبی (پوسان)
=بندری در مصر (اسکندریه)
=بندری در نروژ (برگن)
=بندری در هلند (روتردام)
=بندری در هند (بمبیی)
=بندری در یونان (سالونیک)
=بندگی (رق - یوغ- اسارت)
=بند نگاری (ارترو گرافی)
=بند نوشته (پاراگراف)
=بند و زندان (غل- لگ)
=بند و کمند (پالهنگ)
=بنده زر خرید (قن)
=بنده و غلام (گرا- رهی- عبد)
=بندی (اسیر - زندانی- دربند- گرفتار)
=بندی خانه (زندان)
=بنشن (خواربار از قبیل نخود- لوبیا- ماش- عدس)
=بن لاد (پای دیوار)
=بنو (خرمن- توده چیزی)
=بنوان (نگهبان خرمن- نگهبان کشتزار)
=بنو سرخ (عدس)
=بنو سیاه (ماش)
=بنون (پسران)
=بنی اسرائیل (اولاد حضرت یعقوب)
=بنیاد (بیخ- پایه- اصل- شالوده- پی- دیوار)
=بنیان (شالوده- اس- پی- اساس)
=بنیانگذار پرستاری علمی مدرن (فلورانس نایتینگن)
=بنیانگذار جبر (ابو جعفرمحمد بن موسی خوارزمی)
=بنیانگذار حزب کمونیست شوروی (لنین)
=بنیانگذار دانش استاتیک (ارشمیدس)
=بنیان گذار ژنتیک (ژوهان مندل)
=بنیانگذار شرکت ژاپنی پاناسونیک (مات سوشی تا)
=بنیانگذار شنای پروانه (هنری مایز)
=بنیان نهادن (تاسیس)
=بنیه (نهاد- فطرت- وجود)
=بو (ند)
=بو (پوست شتر بچه که آنرا پر کاه می کنند)
=بوآ (مار بزرگ)
=بواب (نگهبان در- دربان)
=بوب (فرش - بساط - هر چیز گستردنی)
=بوبه - بوبک- بوبو (شانه به سر)
=بوبین (قرقره - ماسوره)
=بوته گیاه (بیاره)
=بوتیمار (ماهی خوار - غمخوارک)
=بوجار (غلات پاک کن)
=بور (طلایی رنگ)
=بوران (سرمای سخت و باد شدید)
=بورانی (خوراکی از اسفناج)
=بوریا و حصیر (فدره- بلاج)
=بوزه (ابجو)
=بوزینه (انتر- میمون)
=بوس (سختی - فقر)
=بوستان (باغ- گلستان)
=بوف (بوم- جغد)
=بوقلمون (حرباء - پیل مرغ)
=بوکسور (مشت زن)
=بوکسورسیاهپوست (کلی)
=بوکند (لبلاب - عشقه)
=بوم (بوف - جغد- سرزمین- جا- شهر- ماوی)
=بوی خوش (نکهت)
=بوی پشم سوخته (کز)
=بوی تند گوشت خام (زهم)
=بوی رطوبت (نم- نا)
=بوی عنبر (شاهبو)
=بوی گوشت (زهم)
=بوی ماندگی (نا)
=بهادر و یل (پهلوان- شجاع- دلیر- دلاور)
=به اسیری گرفتن (اسر)
=بهانه (عذر)
=بهانه جویی (نق)
=بها و قیمت (اخش- ارزش- نرخ)
=به پدر خود شبیه شدن (تصیر)
=بهتان (تهمت- افترا)
=به تصرف در آوردن (انتزاع)
=بهت و حیرت (کپ)
=بهجت (شادمانی- سرور- خرمی- شادابی)
=به چشم دیدن (رای العین)
=به حقوقی گویند که فقط به اتباع داخله کشوری تخصیص داده شده و برای بهره مند شدن از آن باید تابعیت آن کشور را داشت (حقوق سیاسی)
= به خصوص و به ویژه (لاسیما)
=به دست آوردن توپ در بستکبال (ریباند)
=به دنیا آوردن (زا)
=به راستی (صادقانه)
=بهرام (ستاره مریخ- نام فرشته ای)
=بهرامج (بید مشک)
=بهرامن (یاقوت سرخ)
=به راه راست بودن (سداد)
=به رنگ تیره (ساج گون)
=به رنگ قیر (قیرگون)
=به رو خوابیده (دمر)
=بهره (نوال- نصیب- سهم - قسمت- سود- فایده- حصه)
=بهره مند (غانم- حظ- متمتع)
=به شده از بیماری (مبتل)
=به شکم خوابیده (دمر)
=به شمار آوردن (عد- احتساب- شمردن)
=به شیوه اشراف (لردی)
=بهشت (خلد- مینو- جنت- عدن- دارالسرور-فردوس)
=بهشت اروپا (سوییس)
=بهشت شداد (ارم)
=به دندان گرفتن (گاز)
=به عقب راندن (دفع)
=به کمک آن برقدار بودن مدار الکتریکی تشخیص داده می شود (فازمتر)
=بهلول (خنده رو)
=به معنی سرپرست اصطبل هم آمده (مهتر)
=به مرحوم گویند (شادروان)
=به مکتب نرفته و درس نخوانده (امی)
=به ویژه (لا سیما)
=به همراه بردن وسیله ای پشت وسیله خود (یدک کشی)
=بهمنجه (جشن ایرانیان قدیم در دوم بهمن)
=بهو (ایوان- کوشک- بالا خانه)
=به یقه پیراهن می زنند (آهار)
=به یکدیگر نزدیک شدن (تدانی)
=بی (حرف نداری- علامت نفی)
=بی آبرو (رسوا)
=بیابان (بر- هامون- صحرا- بیدا)
=بیابان بی آب و علف (چول- یولاخ)
=بیات (نان شب مانده)
=بیاره (بوته)
=بیاض (سفید)
=بیان (تاکید)
=بیان و تشریح معنی آیات قرآن (تفسیر)
=بی ایمان (هرهری- مرتد- ملحد)
=بئر (چاه)
=بی بی (کدبانو- خاتون- مادر بزرگ- جده)
=بیت (خانه)
=بیت الحرام (کعبه- خانه خدا)
=بی ترسی و اطمینان (امن)
=بیتوته کردن (مبیت- شب ماندن در جائی)
=بیجاده (کهربا)
=بیچاره (بینوا- درمانده- ناگزیر)
=بیچارگی و بدبختی (ادبار)
=بی چیز و تهی دست (ناک)
=بی حس (کرخت- لس)
=بی حیا (آپارتی)
=بیخ درخت (اروم)
=بیخ سوسن (ایرسا)
=بید (پت)
=بیدا (بیابان- فلات)
=بیداد (ظلم- ستم- تعدی)
=بیدار (ساهر)
=بیدخت (ستاره زهره- ناهید)
=بیدق (یکی از مهره های شطرنج)
=بی دین (زنداق- زندیق- لائیک)
=بی رحم (سفاک)
=بیرق (پرچم- علم- رافت- لوا)
=بیرم (میله آهنی ضخیم- دیلم- اهرم)
=بیرون رفته گان از دین (خوارج)
=بی زبان (لال)
=بیست و نهمین سوره قرآن (عنکبوت)
=بیست و یکمین سوره قرآن (انبیا)
=بی سواد (امی)
=بیشترین گاز موجود در جو زمین (نیتروژن)
=بیشمار (- نهمار - بی مر - لایعد- بی حساب- بی اندازه)
=بیشه (عرین- جنگل- نیستان)
=بی صدا می کشد (سم)
=بیض (تخم- تخم مرغ)
=بیطار (دامپزشک)
=بی طالع و بدبخت (سگار)
=بیع (خرید و فروش)
=بیعانه (ربون- آوانس- پیش بها)
=بیغار (طعنه- سرزنش- ملامت)
=بیغال (نیزه- پیکان)
=بی غل و غش (سره)
=بی غوله (کنج- گوشه)
=بی فرزند گشتن (اهبال)
=بی قراری (تپ- نا آرامی)
=بیکاره (لش)
=بی کس (تنها)
=بی کفایت (نالایق)
=بی گناه (بری)
=بیگم (خانم - بانو- خاتون)
=بیل (انگز)
=بیلان (ترازنامه)
=بیم (ترس - هراس- خوف)
=بیمار در حال جان کندن (محتضر)
=بیمارستان (هروانه)
=بیمارستانی در تهران (اراد)
=بیمار نمایی (تمارض)
=بیماری (دا- مرض- ناخوشی)
=بیماری آب سیاه (گلو کوم)
=بیماری اختلال دستگاه عصبی (پارکینسون)
=بیماری التهاب سینوس (سینوزیت)
=بیماری التهاب مثانه (سیستیت)
=بیماری التهابی حنجره (خروسک- لارنژیت)
=بیماری التهاب کبد (هپاتیت)
=بیماری التهاب مخاط معده (گاستریت)
=بیماری افریقا (ابولا)
=بیماری بروسلوز (تب مالت)
=بیماری پوستی (جرب -برس - پیس- اگزما)
=بیماری پوستی حاد (زونا)
=بیماری پوستی مزمن خود ایمنی (پسور یازیس)
=بیماری پوکی استخوان (استیوپوروز)
=بیماری تب نوبه (مالاریا)
=بیماری تنفسی (برونشیت- آسم)
=بیماری تورم پرده های مغز (مننژیت)
=بیماری توهم (پارانویا)
=بیماری تیفوس (حصبه - محرقه)
=بیماری جلدی (گال)
=بیماری چشم (تراخم)
=بیماری چینی (سارس)
=بیماری خاموش (پوکی استخوان)
=بیماری خون روش (هموفیلی)
=بیماری خونی ارثی (تالاسمی)
=بیماری درد مفاصل (رماتیسم)
=بیماری دشواری بلع (دیسفاژی)
=بیماری روان گسیختگی (شیزوفرنی)
=بیماری روحی (روانی)
=بیماری ریزش موی بدن (گر)
=بیماری ریوی (سل)
=بیماری سودا (مالیخولیا)
=بیماری سیاه زخم (شاربن)
=بیماری شاربن (سیاه زخم)
=بیماری شاهان (نقرس)
=بیماری ضعف اعصاب (نورا سنتی)
=بیماری عفونت ریه (پنومونی)
=بیماری عفونی که زخمی موضعی بتدریج روده و ریه را در بر می گیرد (سیاه زخم)
=بیماری عفونی جانوران نشخوار کننده (سیاه زخم)
=بیماری عفونی میکروبی ریه ها (ذات الریه)
=بیماری عفونی ناشی از ورود باکتریهای خاک به بدن (کزاز)
=بیماری غده هیپوفیز (آکرومگالی)
=بیماری غمباد (گواتر)
=بیماری فلج اطفال (پو لیو میلیت)
=بیماری کاتاراکت (آب مروارید)
=بیماری کزاز (تتانس)
=بیماری که نام دیگر آن پژواک گویی است (اکولالی)
=بیماری کلیوی (اورمی)
=بیماری کم خونی (آنمی)
=بیماری کمبود پروتئین (کواشیورکور)
=بیماری کمبود ویتامین آ (گزروفتالمی)
=بیماری کمبود ویتامین ب یک (بری بری)
=بیماری کور رنگی (دالتونیسم)
=بیماری کوفت (آتشک)
=بیماری گرمسیری که در اثر گزش پشه آنوفل بروز میکند (مالاریا)
=بیماری گواتر (غمباد)
=بیماری لقوه (پارکینسون)
=بیماری مسری و خطرناک (سل)
=بیماری نرمی استخوان (راشی تیسم)
=بیماری و مرض ( دا )
=بیماری ویروسی تورم غده های بزاقی ناحیه بناگوش (اوریون)
=بیمر (بیشمار- نهمار- لایعد- بی اندازه)
=بی مغز (کاوک)
=بی مو (تاس)
=بین (وسط- میان- لا)
=بین المللی و جهانی (انترناسیونال)
=بینایی سنجی (اپتومتری)
=بی نظمی (آنارشی)
=بی نظمی ضربان قلب (اریتمی)
=بینوا (بائس- فقیر- بی چیز- صعلوک)
=بی نهایت (نهمار)
=بینی (دماغ)
=بینی بریده (اجدع)
=بینی روسی (نف)
=بینی ها (آناف)
=بیو تکنولوژی (زیست فناوری)
=بیو سیستماتیک (زیست سامان)
=بیو گراف (شرح حال نویس- تذکره)
=بیو لوژی (زیست شناسی)
=بی وفا (غدار)
=بی وفایی (کیسان)
=بی وقار (سبکسر - لوالو)
=بیوه (کالم- زن شوهر مرده)
=بیهوده و گزاف (طامات- مهمل- بی معنی- خنج)
= بی هوشی شدید (کما)
=بی هوشی (غش)
https://donyayejadval.persianblog.ir
دیگر مطالب :
X راهنمای حل جدول - کلماتی که با حرف "ب" شروع می شوند X :: برچسبها: راهنمای حل جدول X حل جدول X راهنمای کامل حل جدول X بر اساس حروف الفبا X اطلاعات عمومی X با X باب X بابا X بات X باتلاق X باج X بادام X باد X باران X باره X باز X بازی X بازیکن X بازیگر X زن X سریال X فیلم X هالیوودی X هالیوود X مرد X نقش X باستان X شناس X باستان شناس X باسک X باغ X بافت X باقر X باقلوا X باکتری X بالا X بالای X بالش X بالو X بام X باند X بانگ X بانوی X بانی X بت X بچه X بحر X بخ X بخار X بخت X بختیار X بخش X بخشی از X بخشی X بخل X بخیه X بد X بدبخت X بدون X بدی X بذل X برآمدگی X بر X برادران X برادر X براق X برای X برجستگی X برجسته ترین X برج X برچسب X برد X برده X برز X برس X برش X برف X برق X برگ X برکت X برگه X برنج X برنده X اسکار X بهترین X سیمرغ بلورین X سیمرغ X بلورین X نقش اول X اول X نوبل X بریدن X بزرگ X بزرگترین X دریاچه X شهر X بز X بستن X بسیار X بش X بط X بغ X بق X بل X بلندترین X بلندتر X بلندی X بلی X بن X بنای X بنای تاریخی X تاریخی X بندری X بندر X بندری در X بنده X بنیان X بو X بور X بوران X بوی X به X بها X بهانه X بهرام X بهره X بهشت X بی X بیان X بیت X بید X بیست X بیم X بیمار X بیماری X التهاب X پوستی X خون X خونی X عفونی X کمبود X بینی X بی وفا X بی هوش X بی هوشی